دکتر محمد شعبانی راد

حلم؛ نوری که خشم را خاموش می‌کند! نورِ بردباری! وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ!

Forbearance: The Light That Extinguishes Anger — Allah is Most Forgiving, Most Forbearing! (Qur’an 2:225)

Ḥilm, often translated as forbearance, is one of the radiant qualities of Nūr al-Wilāyah — the light of Divine guidance entrusted to the hearts of God’s chosen ones. Linguistically, ḥilm signifies patience, restraint, and the quiet strength to endure pain without retaliation. Just as a mother offers her child milk even when he bites her and wounds her, forbearance is the ability to bear the hurt without turning away from mercy.

Imam al-Ṣādiq (peace be upon him) described ḥilm as “the lamp of Allah by which its possessor finds light toward His nearness.” This light does not come from human effort alone — it is granted, supported, and nourished by the rays of Divine knowledge and unity. True forbearance is not passive silence out of weakness, but conscious self-restraint born of wisdom and faith. It is the decision to answer anger with patience, insult with forgiveness, and hostility with sincere counsel.

The Imams teach us that every harsh encounter, every trial, every unjust word we face is an āyah — a sign. To the heedless, it is only an offense; but to the hearts illuminated by light, it becomes a mirror reflecting either their own flaws or their divine mission to respond with goodness. “Repelling anger with forbearance,” said the Commander of the Faithful (peace be upon him), “is the fruit of knowledge.”

Thus, ḥilm is not merely an individual virtue — it is the very fragrance of light in action, the living meaning of Allāhu Akbar. When we are patient in the face of darkness, we manifest that true greatness belongs only to God, not to the arrogant ego. The forbearant heart walks in peace through the trials of this world, already tasting the light of Paradise here and now.

In the end, ḥilm is more than tolerance — it is the Divine lamp within us, a heritage from the luminous teachers of the path. Whoever embraces it becomes a bridge from anger to peace, from darkness to light, and from self-centeredness to God-centeredness.

«حلم» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«ثَدْيٌ حَليمٌ»
«جِلدٌ حَليمٌ»
«الحَلَمَةُ: رأس الثَّدْي، nipple»
«حَلَمَةُ الثدي: نوک پستان زخمی شده مادر شیرده،
توسط نوزادی که نوک پستانشو گاز گرفته و زخمیش کرده»
«الحَلِيمَة مؤنث الحَليمِ است بمعناى زن بردبار و با گذشت.
نوزاد نوک سینه‌ مادرش رو گاز گرفته و زخمی کرده، اما مادر، خم به ابرو نمیاره
و باز هم همچنان داره به نوزادش با عشق و محبت تمام شیر میده.
«بردبارى» یعنی بردنِ بار با تحمل تمام سختی‌های آن، پس حلم میشه تحمل سختی‌های آیات «tolerance» و انجام دادن دستورات نورانی ولایت در دلِ نار آیات.
«جِلدٌ حَليمٌ: پوستى كه فاسد و تباه شده و در آن كرم رخنه كرده است.»
«الحليم الذي لا يعجل في الأمر قبل وقته مع القدرة عليه».
«و الأحلام جمع الحلم
و هو الإمهال الذي يدعو إليه العقل و الحكمة»:
عرب به عقل میگه احلام چون عقل حکم میکنه که باید اهل مهلت دادن و بردباری باشی!
«أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ‏ بِهذا: آيا عقلشان به آنان چنين فرمان مى‏‌دهد؟»
عبارت «و الأحلام جمع الحلم و هو الإمهال الذي يدعو إليه العقل و الحكمة»
به معنای این است که “حلم” جمع “حلم” است، و “حلم” به معنای صبر و بردباری است که عقل و حکمت به آن دعوت می‌کنند.
در اینجا، «حلم» به معنای توانایی تأخیر در واکنش و صبر در برابر مشکلات و مسائل دشوار است.
این ویژگی معمولاً به عقل و حکمت نسبت داده می‌شود که فرد را به آرامش و پرهیز از عکس‌العمل‌های فوری و بی‌ملاحظه فرا می‌خواند.
بنابراین، وقتی گفته می‌شود “حلم” در این زمینه، به نوعی از خودداری و آرامش اشاره دارد که نتیجه درک صحیح و عقلانی است.
خاصیت نور اینه که وقتی با قلبت نور و ظلمتتو میفهمی، حلیم میشی، صبور و بردبار میشی، چون میفهمی که این تقدیری که ناخوشایند توست، ماموریت کربلای توست که باید به نحو احسن انجام وظیفه کنی، بنابر این با دانستن این موضوع و علم به آن، آگاهانه صبر پیشه نموده و بردباری را معنا میکنیم تا خدای مهربان فرج برساند ان شاء الله تعالی.
«رَدُّ الْغَضَبِ بِالْحِلْمِ ثَمَرَةُ الْعِلْمِ»
«الحليم الذي لا يعجل في الأمر قبل وقته مع القدرة عليه»
«الْحِلْمِ، الْعِلْمِ، النّور الولایة»

نورِ بردباری! وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ!

«حِلم» در حقیقت، نوری است که عقل و حکمت را به بردباری و صبر در دل تقدیرات سخت دعوت می‌کند. همان‌گونه که مادرِ شیرده، با وجود زخم‌شدن نوک سینه‌اش باز هم با لبخند و محبت به کودک خود شیر می‌دهد، اهل نور نیز در دل بلاها و نار تقدیرات، خم به ابرو نمی‌آورند و باز هم مهربانی و عمل صالح را از دست نمی‌دهند.

معنای لغوی
«ثَدْيٌ حَليمٌ» و «جِلدٌ حَليمٌ» اشاره به تحمل و بردباری در برابر سختی دارد.
«الحَليم: کسی است که شتاب نمی‌کند در حالی که توانایی دارد» → یعنی در اوج قدرت، عجله و خشونت نشان نمی‌دهد، بلکه صبر و متانت را اختیار می‌کند.
«الأحلام جمع الحِلم» → عقل و حکمت که به مهلت دادن و بردباری فرمان می‌دهند.

پیام نورانی
حِلم یعنی:
تحمل بار تقدیرات، حتی اگر تلخ و سنگین باشد.
پرهیز از واکنش فوری و عجولانه در لحظه‌ی خشم یا سختی.
آگاهانه بردباری کردن، چون نور به قلب نشان داده که این نار، بخشی از امتحان کربلایی اوست.

ثمره‌ی حِلم
«رَدُّ الْغَضَبِ بِالْحِلْمِ ثَمَرَةُ الْعِلْمِ‏»
یعنی بازگرداندن خشم با بردباری، میوه‌ی دانایی و نور است. کسی که نور را می‌بیند، به جای واکنش سریع و ویرانگر، متانت و بردباری پیشه می‌کند و همین آرامش، معجزه‌ای می‌آفریند.

حِلم و نور ولایت
حِلم، خود محصولِ نور ولایت است؛ علومی که از معلم ربانی در دنیا و از فرشتۀ مهربان در ملکوت به دست می‌آید، قلب را به آرامش می‌رساند. نتیجه‌اش این می‌شود که:
در دلِ تاریکی‌ها، نور آرامش حاضر است.
در دلِ خشم، نوری هست که مانع سقوط می‌شود.
در دلِ بلا، نوری هست که وعده‌ی فرج را می‌دهد.

پس «الحليم» بودن یعنی:
صاحبِ نور، با تحمل و بردباری، تلخی‌های تقدیر را به شیرینی عمل صالح تبدیل کند.

#ورکلایف
یه روز یه مورد تاییدیه پزشکی اومد درمانگاه که برگه استراحتش رو تایید کنم، که منم تایید کردم و رفت، دوباره چند دقیقه بعد، و مجددا سه باره، دو ساعت بعد برگشت! دیدم داره اذیتم میکنه، عصبانی شدم و گفتم اگه یه بار دیگه بیایی، برگه تو پاره میکنم! گفت مگه من اومدم؟!
یه لحظه به دلم افتاد و شک کردم ببینم جریان چیه؟ نگاه کردم دیدم علت استعلاجیش رو که من خیلی دقت نکرده بودم، ضربه سر بود و این کارگر بیچاره از روی واگن قطار افتاده بود و ضربه سر شده بود و مدتی هم آی سی یو بستری بوده و الآن مثلا روز خوششه!!! تا فهمیدم علت این مراجعه مکررش اصلا برای اذیت من نیست بلکه اصلا دست خودش نیست و در اثر ضربه سر، فراموشی بهش دست داده، خیلی خجالت کشیدم و شرمنده شدم و حالا سعی می کردم برای او، نه تنها غضب نکنم بلکه حلیم باشم و لذا یه دفعه رویّه من عوض شد و با آرامش، راهنماییش کردم و رفت.
می‌خوام بگم واقعا این حدیث زیبا، جواهره: «رَدُّ الْغَضَبِ بِالْحِلْمِ ثَمَرَةُ الْعِلْمِ‏»
زود عصبانی شدن دلیل بر نادانستن است، همینکه دونستی قصه چیه، حلیم و صبور میشی و تحمل میکنی و لذا ثمره علم اینه که میتونی با داشتن صفت حلم، عصبانی نشی.
در واقع وقتی به یاد معالم ربانی معلّم خودت می‌افتی (در ملکوت قلب)، دنبال اون علمی هستی که او درِ گوشِ قلبت میگه و بمحض دانستن اصل قصه، دیگه آرام میشی و تحمل برای تو کار راحتی میشه.
اما طبق اصل «اصول و اسرار» قرار نیست که در همۀ موارد، به تو سرّ کار رو بگن و تو باید وقتی این اصل اعتقادی رو می پذیری که «حوادث آثار عیب ماست» دیگه دنبال علت و سر کار نیستی و منتظر نمیمونی تا جواب استعلام از مافوق برسه و تو علمشو بگیری، بعدا عمل کنی! عاقل فورا عمل میکنه و تحمل آیات می کنه و عصبانی نمیشه. حالا اگه صلاح باشه مطلب علمی هم به او گفته بشه، خواهند گفت و در هر صورت چه بگویند و چه نگویند، تو به وظیفه ای که آگاه شدی عمل کن و دنبال اسرار نباش و به اصل متعهد باش و اگر دقت کنی، اهل شک حسود، همان متعمقینی هستند که میخواهند بزور بفهمند اسرار کار چیست و این حال بدی است و حتما نتیجه بدی در پی خواهد داشت.
بندۀ معبّد، دنبال سرّ موجود در نسخه پزشک نیست و میره روی تخت میخوابه تا آمپولشو بزنند.
خود همین دونستن اصول و اسرار میشه بالاترین فن علمی که معلم، مبحث و عنوان این معجزه علمی را ایراد فرموده، یعنی «الراسخون فی العلم» کسانی هستند که به اصل داستان معتقدند و سراغ اسرار نمی روند و این اطاعت، قبل از دانستن، عین دانستن و ثمره دانستن است.
+ «اصول و اسرار – و الراسخون فی العلم.»
«تَجَرَّعْ مَضَضَ الْحِلْمِ فَإِنَّهُ رَأْسُ الْحِكْمَةِ وَ ثَمَرَةُ الْعِلْم‏»
تلخی بردباری را جرعه‌جرعه بنوش، زیرا که آن سرآغاز حکمت و ثمره علم است.
در واقع، تحمل سختی‌های بردباری و خویشتن‌داری در برابر ناملایمات، هرچند دشوار و تلخ باشد، اما در نهایت موجب رشد عقل، حکمت و کمال علمی و اخلاقی می‌شود.
این حدیث زیبا تأکیدی بر اهمیت صبر و حلم در مسیر دانایی و خردمندی است.
الْحِلْمُ حِلْيَةُ الْعِلْمِ وَ عِلَّةُ [عُدَّةُ] السِّلْمِ‏.
بردباری زینت دانش و عامل صلح است.
این مطلب مهم نشان می‌دهد که حلم و بردباری، نه‌تنها شکوه و زیبایی دانش را آشکار می‌سازد، بلکه باعث آرامش و صلح در روابط انسانی می‌شود. حالا کسی که علم برایش آشکار شده، اگر بردبار نباشد، دانشش را به درستی به کار نگرفته، اما اگر با حلم همراه باشد، علم او مفید و سازنده خواهد بود.
اون چیزی که تو رو به آرامش میرسونه، در واقع «عِلَّةُ [عُدَّةُ] السِّلْمِ‏» یاد معالم ربانی معلم و بکار بستن اندیشه اوست، یعنی معنا کردن واژۀ زیبای «حلم» است: «شَاةٌ تَحْلِمَةٌ»: با وجود اینکه کنۀ آزار دهنده به جونش افتاده، اما هیچی نمیگه!
حُسْنُ الْحِلْمِ دَلِيلُ وُفُورِ الْعِلْمِ‏.
نیکویی بردباری، نشانه فراوانی دانش است.
این مطلب بیانگر این است که هرچه فردی بردبارتر باشد، نشان‌دهنده عمق و کمال دانش اوست. کسی که علم واقعی دارد، با آرامش و متانت رفتار می‌کند و در مواجهه با ناملایمات، شتاب‌زده عمل نمی‌کند، بلکه با درایت و خرد تصمیم می‌گیرد.
صاحبان نور که در ماموریت کربلای خود، اینقدر تحمل آیات میکنند و آرامش دارند، معلوم میشه که علم دارند و میدونند دارند چکار میکنند!
خَيْرُ الْحِلْمِ التَّحَلُّمُ‏.
بهترین بردباری، تمرین بر بردبار بودن است.
این مطلب تأکید دارد که باید در ورکلایفها، حلم و بردباری را با تمرین و تکرار آن، در خود تقویت کرد. کسی که در ورکلایفهای روزمرۀ زندگی خود، تمرین صبر و متانت میکند، به تدریج به فردی بردبار و خویشتن‌دار تبدیل می‌شود.
حلم طینتی، بدرد نمیخوره، یه جا کار خراب میشه و در ضمن نزد مافوق ارزشی هم نداره، اما اینکه شخص با عمل به اندیشه معلم، داره تلاش میکنه که تحمل کنه، این تحمل آیات و این تحلّم، ارزش داره، اما کار سختی است. پس برای حلیم شدن به خودت سختی و تعب بده! راحت طلب نباش.
یکی که خوابش نمیبره، میگن خودتو بزن به خواب، کم کم خوابت میبره!
حالا کسی که حلیم نیست، باید خودشو به حلیم بودن وادار کنه! کم‌کم حلیم میشه!
اینم حدیثش:
«إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَصِيرَ مِنْهُمْ‏»
اگر بردبار نیستی، پس بردباری را تمرین کن، زیرا کمتر کسی خود را به گروهی شبیه ساخته مگر آنکه نزدیک شده که از آنان شود.
این حدیث بر این نکته تأکید دارد که اگر کسی طینتا بردبار نیست، می‌تواند با کمک نور الولایة، تمرین و تظاهر به بردباری نماید و به تدریج این ویژگی را در خود نهادینه کند، تا جایی که واقعاً فردی بردبار شود.
+ «مَنْ تَحَلَّمَ حَلُمَ‏»
+ «مَنْ كَظَمَ غَيْظَهُ كَمُلَ حِلْمُهُ‏»
وقتیکه حوادث، بستر عمل به نور ولایت رو فراهم میکنه یعنی آیت عرضه میشه و تو عصبانی میشی، اینجا معلوم میشه چقدر به علم، عمل میکنی!
«عِنْدَ غَلَبَةِ الْغَيْظِ وَ الْغَضَبِ يُخْتَبَرُ حِلْمُ الْحُلَمَاءِ»
در هنگام شدت خشم و غضب، بردباری بردباران آزموده می‌شود.
صبر و بردباری واقعی در شرایط سخت و هنگام غلبه خشم سنجیده می‌شود.
کسی که در شرایط سخت قرار نگرفته، و بردبار بنظر میرسد، لزوماً بردبار حقیقی نیست، بلکه زمانی که در موقعیت عصبانیت قرار می‌گیرد و همچنان خویشتن‌داری می‌کند، بردباری او ثابت می‌شود.
اونیکه واقعا حلیمه، حالا دستش رو میشه و اونیکه فقط حرفشو میزنه هم دستش رو میشه.
اگه زدن تو گوشت و زورت نمیرسه بزنیش! اگه جواب بدی، آبروت میره لذا برای مصلحت دنیایی فعلا چیزی بهش نمیگی و هزاران اگر دیگه که به اون دلیل کوتاه میای، نه بدلیل اینکه حادثه رو آثار عیب خودت میدونی! این کوتاه اومدن بدرد نمیخوره و به این نمیگن چقدر حلیمه و سرشو انداخته پایین هیچی نمیگه!
«لَيْسَ الْحَلِيمُ مَنْ عَجَزَ فَهَجَمَ وَ إِذَا قَدَرَ انْتَقَمَ إِنَّمَا الْحَلِيمُ مَنْ إِذَا قَدَرَ عَفَا وَ كَانَ الْحِلْمُ غَالِباً عَلَى كُلِّ أَمْرِهِ‏»
بردبار کسی نیست که از ناتوانی، سکوت کند و چون توان یابد، انتقام گیرد؛ بلکه بردبار حقیقی آن کسی است که هنگام توانایی، عفو کند و بردباری‌اش بر همه امورش غالب باشد.
حلم واقعی در عفو و گذشت هنگام قدرت نمایان می‌شود، نه در ناتوانی و نداشتن گزینه‌ای جز صبر.
این اندیشه والای معلم و مربی است که هر کسی بکارش ببنده، بر هر چیزی غالب میشه و هر نموداری در برابر این روش زندگی، سر تعظیم فرود خواهد آورد. عبارت زیبای تحمل آیات «الاحْتِمَالِ وَ الْحِلْمِ» که معلم به ما آموخت، بسیار زیباست:
«بِالاحْتِمَالِ وَ الْحِلْمِ يَكُونُ لَكَ النَّاسُ أَنْصَاراً وَ أَعْوَاناً»
با شکیبایی و بردباری، مردم یار و یاور تو خواهند شد.
صبر و حلم، عملا باعث جذب و همراهی دیگران می‌شود.
هر کسی با این روش زندگی کنه همه کاراش بی‌عیب و نقص در میاد!
+ «حمد: تَحْمِدُوا»
«ضَادُّوا الْغَضَبَ بِالْحِلْمِ تَحْمِدُوا عَوَاقِبَكُمْ فِي كُلِّ أَمْرٍ»
با بردباری در برابر خشم مقابله کنید تا در هر کاری سرانجامی ستوده داشته باشید.
یعنی اگه روزمره مدام با یاد معالم ربانی بلد باشی چجوری عصبانی نشی، با این روش همه کارات درست از آب در میاد.
مبادا فکر کنی تحمل آیات یعنی قبول ذلت! اتفاقا تحمل آیات جای بشارت داره «من مواطن البشری» و عین عزته! برای همینه که حضرت فرمودند اون عاملی که نمیذاره تحمل آیات کنی و به عزت و سیادت برسی، اون عامل دلبستن به گناه و ذلت ناشی از این ارتکاب معصیته:
«آفَةُ الْحِلْمِ الذُّلُ‏»
آفت بردباری، خواری است.
در واقع از خود حلم نباید این سوء برداشت رو داشته باشی که هر کس خوب تحمل آیات میکنه، یعنی آدم ذلیلی است! برعکس هر کس ذلیل سیئاتش باشه و مدام با گناه بخواد تسکین حال بده او آدم ذلیلیه! پس مهم اینه که ملاک عزت و ذلت، نزد تو چه باشد! برای اهل یقین ملاک عزت، عمل به نور ولایت است و برای اهل شک حسود، ملاک عزت، گناه کردن است.
در حدیث زیبایی که معلم، مکرر بیان فرمودند:
«إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ»
هم‌نشینی با تو خواری است، و جدایی از تو کفران.
قسمت اول رو آن مرد درست نگفته بود که ان المقام معک لذل، ولی قسمت دوم را درست گفته بود که: و فراقک لکفر، لذا بخاطر جمله درست دومی، اشتباه اولی رو بهش بخشیدند و در اصل باید می‌گفت: ان المقام معک لعز و فراقک لکفر.
« عَنْ قَدَمٍ‏ الضَّبِّيِّ قَالَ‏:
بَعَثَ عَلِيٌّ ع إِلَى لَبِيدِ بْنِ عُطَارِدٍ التَّمِيمِيِ‏ لِيُجَاءَ بِهِ فَمَرَّ بِمَجْلِسٍ مِنْ مَجَالِسِ بَنِي أَسَدٍ وَ فِيهِ نُعَيْمُ بْنُ دَجَاجَةَ فَقَامَ نُعَيْمُ بْنُ دَجَاجَةَ فَخَلَّصَهُ‏ فَأَتَوْا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً ع فَقَالُوا: أَخَذْنَا الرَّجُلَ فَمَرَرْنَا بِهِ عَلَى نُعَيْمِ بْنِ دَجَاجَةَ فَخَلَّصَهُ‏ وَ كَانَ نُعَيْمٌ مِنْ شُرْطَةِ الْخَمِيسِ فَقَالَ عَلَيَّ بِنُعَيْمٍ فَأَمَرَ بِهِ أَنْ يُضْرَبَ ضَرْباً مُبَرِّحاً فَلَمَّا وَلَّوْا بِهِ قَالَ:
يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ
إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ
قَالَ: «إِنَّهُ لَكَذَلِكَ؟» قَالَ: نَعَمْ قَالَ: «خَلُّوا سَبِيلَهُ» »
« عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
بَعَثَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع إِلَى بِشْرِ بْنِ عُطَارِدٍ التَّمِيمِيِّ فِي كَلَامٍ بَلَغَهُ فَمَرَّ بِهِ رَسُولُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي بَنِي أَسَدٍ وَ أَخَذَهُ فَقَامَ إِلَيْهِ نُعَيْمُ بْنُ دَجَاجَةَ الْأَسَدِيُّ فَأَفْلَتَهُ فَبَعَثَ إِلَيْهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَتَوْهُ بِهِ وَ أَمَرَ بِهِ أَنْ يُضْرَبَ فَقَالَ لَهُ نُعَيْمٌ أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ وَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ
قَالَ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِكَ مِنْهُ قَالَ لَهُ يَا نُعَيْمُ قَدْ عَفَوْنَا عَنْكَ
إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ
أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّ الْمُقَامَ مَعَكَ لَذُلٌّ فَسَيِّئَةٌ اكْتَسَبْتَهَا
وَ أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّ فِرَاقَكَ لَكُفْرٌ فَحَسَنَةٌ اكْتَسَبْتَهَا
فَهَذِهِ بِهَذِهِ
ثُمَّ أَمَرَ أَنْ يُخَلَّى عَنْهُ. »

نورِ بردباری!

وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ


تعریف لغوی «حلم»

  • «حِلم» از واژگان مترادف نور الولایة است.

  • در لغت: به معنای بردباری، تأخیر در واکنش، صبر در برابر مشکلات.

  • عرب به عقل «أحلام» می‌گوید، زیرا عقل انسان را به مهلت دادن و صبوری دعوت می‌کند.

  • حلم یعنی بردن بار سنگین آیات با آرامش و آگاهی.


تجربه‌ای شخصی از حلم

گاهی ندانستن باعث خشم می‌شود.
مثل آن بیمار ضربه‌مغزی که چند بار مراجعه کرد و ابتدا گمان رفت برای اذیت است. اما وقتی علت (فراموشی پس از ضربه سر) معلوم شد، غضب جایش را به شرمندگی و بردباری داد.

اینجا حقیقت روشن شد:
«رَدُّ الْغَضَبِ بِالْحِلْمِ ثَمَرَةُ الْعِلْمِ‏»
خاموش شدن خشم با بردباری، نتیجه‌ی دانایی است.


اصول و اسرار حلم

  • لازم نیست همیشه سرّ هر حادثه آشکار شود.

  • اصل این است: حوادث، آثار عیوب ماست.

  • مؤمن واقعی دنبال دانستن سرّ پنهان نیست، بلکه بر اصل تکیه می‌کند و بردباری نشان می‌دهد.

  • این همان مقام «الراسخون فی العلم» است: ایمان و اطاعت قبل از کشف اسرار.


تلخی حلم، سرآغاز حکمت

«تَجَرَّعْ مَضَضَ الْحِلْمِ فَإِنَّهُ رَأْسُ الْحِكْمَةِ وَ ثَمَرَةُ الْعِلْم‏»
بردباری تلخ است، اما همان تلخی آغاز شکوفایی حکمت است.
بردباری یعنی نوشیدن داروی تلخ که در نهایت شفاست.


حلم، زینت علم و عامل صلح

«الْحِلْمُ حِلْيَةُ الْعِلْمِ وَ عِلَّةُ السِّلْمِ‏»

  • حلم زیبایی علم را آشکار می‌سازد.

  • حلم عامل صلح و آرامش در روابط است.
    علم بدون حلم، به غرور و تندی منجر می‌شود؛ اما حلم علم را مفید و سازنده می‌کند.


نشانه کمال علم

«حُسْنُ الْحِلْمِ دَلِيلُ وُفُورِ الْعِلْمِ‏»
بردباری نشانه دانش فراوان است.
اهل نور وقتی آرامند، یعنی می‌دانند چه می‌کنند و علم دارند.


تمرین برای بردبار شدن

«إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ…»
اگر بردبار نیستی، تمرین کن!
حلم می‌تواند به دست بیاید؛ با تکرار و تمرین در زندگی روزمره.
همان‌طور که خواب به سراغ کسی می‌آید که خود را به خواب زده، حلم هم با تمرین به سراغ انسان می‌آید.


آزمون واقعی حلم

«عِنْدَ غَلَبَةِ الْغَيْظِ وَ الْغَضَبِ يُخْتَبَرُ حِلْمُ الْحُلَمَاءِ»
بردباری واقعی در دل بحران معنا می‌شود، نه در آرامش.
اگر هنگام خشم، آرام بمانی، آن‌وقت حلیم هستی.


حلمِ حقیقی عزت است، نه ذلت

«لَيْسَ الْحَلِيمُ مَنْ عَجَزَ… إِنَّمَا الْحَلِيمُ مَنْ إِذَا قَدَرَ عَفَا»
بردبار واقعی کسی است که هنگام قدرت عفو می‌کند.
حلم = عزت و بزرگی.
ذلت = اسیر گناه و تمنا بودن.


حلم، عامل جذب دل‌ها

«بِالاحْتِمَالِ وَ الْحِلْمِ يَكُونُ لَكَ النَّاسُ أَنْصَاراً وَ أَعْوَاناً»
با صبر و بردباری، حتی دشمنان نرم می‌شوند و دل‌ها جذب می‌گردند.


ثمره حلم

«ضَادُّوا الْغَضَبَ بِالْحِلْمِ تَحْمِدُوا عَوَاقِبَكُمْ»
بردباری در برابر خشم، پایان کار را شیرین می‌کند.
حلم همیشه نتیجه‌ای نیکو دارد، حتی اگر آغازش تلخ باشد.


حلم در رفتار امیرالمؤمنین (ع)

در داستان نعیم بن دجاجه، حضرت علی علیه السلام وقتی سخن تلخی شنیدند («المقام معک لذل»)، آن را با حلم پاسخ دادند.
حضرت بخشیدند و فرمودند:
«فَهَذِهِ بِهَذِهِ» — خوبی کلام دوم، بدی کلام اول را پوشاند.

نکته: حلم یعنی دیدن نور حق حتی در میان تاریکی‌ها.


حلم یعنی دانش در عمل.
حلم تمرین می‌خواهد؛ یک ملکه‌ی قلبی است.
حلم عزت است، نه ذلت.
حلم نور علم را در رفتار انسان جاری می‌سازد.
حلم، زندگی را به صلح، آرامش و شیرینی ختم می‌کند.

✨ پس، حلم همان نور بردباری است که از معلم ربانی و فرشته مهربان به قلب می‌رسد؛ نوری که خشم را خاموش می‌کند و انسان را به آرامش عمل صالح می‌رساند.

دلنوشته

خدایا… 🤲✨
من خوب می‌دانم که دل من، بارها در مسیر زندگی، در آتش خشم و عجله سوخته است.
چه لحظه‌هایی که صدای وسوسه‌های شیطان در گوشم زمزمه کرد تا آتش غضب را شعله‌ور کنم،
و من، ساده و ناآگاه، دلم را در اختیار او گذاشتم.

اما ای مهربان‌ترین معلم… 💖
تو به من یاد دادی که ثمرۀ علم، حلم است؛
تو گفتی: «ردّ الغضب بالحلم ثمرة العلم»؛
و من حالا می‌فهمم که هر بار صبر کردم، هر بار که تحمل کردم، در حقیقت کلاس درس تو را پاس کردم.

الهی… 🌿
به من بیاموز که تلخی بردباری را جرعه‌جرعه بنوشم،
چون می‌دانم پشت این تلخی، شیرینی حکمت تو نهفته است.
یاد بده که آرام باشم، حتی وقتی در دل آتش می‌سوزم.
یاد بده که در برابر بی‌مهری‌ها، عفو کنم؛
در برابر ظلم‌ها، صبر کنم؛
و در برابر خشم‌ها، نور تو را در دلم برافروزم.

پروردگارا… 🌹
مگذار حلم من، به ذلت تعبیر شود.
مگذار خویشتن‌داری‌ام، به حساب ناتوانی گذاشته شود.
بلکه به من توفیق ده تا بردباری‌ام،
آیینۀ عزت نور ولایتت باشد؛
چنان که در برابر سخت‌ترین امتحانات،
نه به خود، که به تو تکیه کنم.

ای خدای حلیم… ✨
همان‌گونه که مادر، با حلم و بردباری،
نوک زخمی سینه‌اش را باز هم در دهان فرزند می‌گذارد و با عشق سیرابش می‌کند،
به من نیز بیاموز که با زخمی‌ترین دل، باز هم مهربان بمانم.

و ای خالق نور… 🕊
دل من را حلیم کن،
تا در هر لحظه‌ی امتحان،
آرامش تو را در قلبم حس کنم،
و با بردباری، به آن نور ابدی برسم…

آمین یا رب العالمین 🤲✨

نور حلم!
نورِ بردباری!
+ «صبر»
+ «جواد»
«و الحلم و ضدها السّفة»
«لَا يُعْرَفُ الْحَلِيمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ»
«آفَةُ الْحِلْمِ الْحَسَد»

حلم و سفه

«وَ الحِلمُ و ضِدُّها السَّفَه»
بردباری ضدّ سفاهت است.
یعنی هر جا که حلم وجود دارد، عقل، وقار و نورانیت دیده می‌شود،
و هر جا سفاهت هست، جهالت، عجله و بی‌خردی حاکم است.
سفه یعنی سبک‌سری، بی‌فکری و رفتارهای شتابزده که از تاریکی حسد سرچشمه می‌گیرد.
در حالی‌که حلم یعنی وقار و آرامشی که از نور ولایت در قلب می‌جوشد.


حلم در لحظۀ خشم

«لَا يُعرَفُ الحَليمُ إِلَّا عِندَ الغَضَب»
بردبار واقعی در هنگام خشم شناخته می‌شود.
وقتی همه‌چیز بر وفق مراد است، آرام بودن کار سختی نیست. هنر آن است که در لحظه‌ای که آتش خشم شعله می‌کشد، نفس انسان از درون می‌جوشد، و شیطان او را به انتقام فرا می‌خواند، باز هم نور حلم غالب شود و انسان خود را نگه دارد.
اینجاست که معلوم می‌شود شخص، حقیقتاً اهل نور است یا نه.


آفت حلم: حسد

«آفَةُ الحِلمِ الحَسَد»
آفت حلم، حسد است.
حسادت، آن دزد تاریکی است که آرامش قلب را می‌دزدد.
وقتی حسد بر دل سایه می‌افکند، حلم و بردباری جایش را به تندی، بی‌صبری و خشم می‌دهد.
در واقع، حلم و حسد مثل آب و آتش‌اند؛
هر جا نور حلم شعله‌ور شود، آتش حسد خاموش می‌شود
و هر جا حسد شعله‌ور گردد، آب حلم خشک می‌شود.
از این روست که اهل نور، همیشه در صدد پالایش قلب از حسدند، چون می‌دانند بزرگ‌ترین ضربه به حلم، همین آفت است.


✨ پس، حلم یعنی زینت علم و نشانه عقل.
اما باید دانست که این حلم فقط در میدان عمل شناخته می‌شود؛ مخصوصاً در لحظه‌های خشم و در مواجهه با اهل حسد.
و هر کسی که بخواهد به نور حلم دست یابد، باید اول دلش را از آفت حسد پاک کند تا حلم در جانش ریشه بدواند.

دلنوشته
خدای مهربانم 🤲
دلم را از سفه و سبک‌سری پاک کن،
که هر لغزشی در زندگی‌ام از عجله و نادانی من بود.
به من حلمی عطا کن که در آتش خشم، آرامم کند،
و در میدان امتحان، وقارم را حفظ نماید.

پروردگارا ✨
می‌دانم که بردباری جز در لحظه‌های خشم شناخته نمی‌شود؛
آن‌جا که شیطان می‌خواهد مرا به انتقام بکشاند،
و حسد می‌خواهد آرامش قلبم را برباید.
به نور ولایتت قسم، نگذار آفت حسد، حلم دلم را بسوزاند.

ای خدای نور و حکمت 💖
تو خود وعده دادی که حلم، زینت علم است.
پس مرا در لباس حلم بیارای،
و دلم را به صبری روشن، به وقاری استوار، و به نوری آرام مزیّن گردان.

پروردگارم ✨
مرا در صف اهل حلم و بردباری بنویس،
آنجا که تو خود فرمودی: «آفَةُ الْحِلْمِ الْحَسَد».
از این آفت سیاه مرا در امان بدار،
تا همیشه بردبار و آرام بمانم،
و در برابر سختی‌ها و خشم‌ها، بنده‌ای مطیع و آرام برای تو باشم.

آمین یا رب العالمین 🤲✨

اَلْحِلْمُ – اَلْنُّور – اَلْوَلایَة

امام صادق عليه السّلام:
اَلْحِلْمُ سِرَاجُ اَللَّهِ يَسْتَضِيءُ بِهِ صَاحِبُهُ إِلَى جِوَارِهِ
وَ لاَ يَكُونُ حَلِيماً إِلاَّ اَلْمُؤَيَّدُ بِأَنْوَارِ اَللَّهِ وَ بِأَنْوَارِ اَلْمَعْرِفَةِ وَ اَلتَّوْحِيدِ
وَ اَلْحِلْمُ يَدُورُ عَلَى خَمْسَةِ أَوْجُهٍ
أَنْ يَكُونَ عَزِيزاً فَيُذَلَّ
أَوْ يَكُونَ صَادِقاً فَيُتَّهَمَ
أَوْ يَدْعُوَ إِلَى اَلْحَقِّ فَيُسْتَخَفَّ بِهِ
أَوْ أَنْ يُؤْذَى بِلاَ جُرْمٍ
أَوْ أَنْ يُطَالَبَ بِالْحَقِّ وَ يُخَالِفُوهُ فِيهِ
فَإِنْ آتَيْتَ كُلاًّ مِنْهَا حَقَّهُ فَقَدْ أَصَبْتَ
وَ قَابِلِ اَلسَّفِيهَ بِالْإِعْرَاضِ عَنْهُ وَ تَرْكِ اَلْجَوَابِ يَكُنِ اَلنَّاسُ أَنْصَارَكَ
لِأَنَّ مَنْ جَاوَبَ اَلسَّفِيهَ وَ كَافَأَهُ قَدْ وَضَعَ اَلْحَطَبَ عَلَى اَلنَّارِ
قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
مَثَلُ اَلْمُؤْمِنِ مَثَلُ اَلْأَرْضِ مَنَافِعُهُمْ مِنْهَا وَ أَذَاهُمْ عَلَيْهَا
وَ مَنْ لاَ يَصْبِرُ عَلَى جَفَاءِ اَلْخَلْقِ لاَ يَصِلُ إِلَى رِضَا اَللَّهِ تَعَالَى
لِأَنَّ رِضَا اَللَّهِ مَشُوبٌ بِجَفَاءِ اَلْخَلْقِ
وَ حُكِيَ أَنَّ رَجُلاً قَالَ لِأَحْنَفَ بْنِ قَيْسٍ إِيَّاكَ إِيَّاكَ أَعْنِي
قَالَ وَ عَنْكَ أُعْرِضُ.
وَ قَالَ اَلنَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
بُعِثْتُ لِلْحِلْمِ مَرْكَزاً وَ لِلْعِلْمِ مَعْدِناً وَ لِلصَّبْرِ مَسْكَناً
.

حلم و بردبارى چراغ فروزان الهى است،
كه دارندۀ آن با روشنى خاصى به جوار قرب حق ميرود.
و انسان داراى حلم نمی‌شود مگر آن كسى كه به نور حق و به انوار توحيد و معرفت مؤيد باشد.
و حلم و بردبارى در پنج مورد است:
1- عزيزى كه خوار شده است.
2- راستگوئى كه مورد تهمت قرار گرفته.
3- به جرم دعوت به حق و حقيقت اهانت شود.
4- بدون جهت آزارش دهند.
5- مطالبۀ حقش را نمايد و با او مخالفت كنند.
اگر در هر يك از اين موارد حق حلم و بردبارى را در جاى خود مراعات كنى وظيفه خود را انجام داده‌اى.
و با سفيه و نادان بايد با اعراض و روگردانى و جواب ندادن مقابله كنى
كه در اين صورت مردم طرفدار تو ميشوند
چون كسى كه جواب نادان را بدهد و عمل او را تلافى نمايد مانند اين است كه هيزم و چوب را روى آتش بگذارد.
رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود:
مثل مؤمن مثل زمين است،
در عين حال که منافع خود را از زمين ميگيرند، ولى اذيت و آزارشان هم بر زمین است.
و كسى كه بر جفاى مردم صبر نكند به رضاى الهى نميرسد.
چون رضا و خشنودى حق آميخته با جفاى مردم است.
و نقل شده كه كسى به احنف بن قيس (شخصيت بزرگ) گفت:
آهاى با تو با تو هستم
احنف گفت من هم از تو روى ميگردانم
و پيامبر صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود
من با اين وظيفه مبعوث شدم كه مركز حلم و بردبارى و معدن علم و دانش و محل و مسكن صبر و تحمل باشم.

امام می‌فرماید:

«الحلم سراج الله»
بردباری چراغ خداست.
یعنی حلم، یک نور الهی است که خداوند در دل انسان قرار می‌دهد؛
چراغی که راه را روشن می‌کند تا صاحبش را به جوار قرب الهی برساند.
بدون این چراغ، انسان در تاریکی خشم، حسد و عجله‌ها گم می‌شود.

«ولا يكون حليماً إلا المؤيد بأنوار الله وأنوار المعرفة والتوحيد»
حلم تنها با پشتیبانی انوار خدا، معرفت و توحید ممکن است.
یعنی اگر نور ولایت در قلب نباشد، حلم هم نیست.
بردباری مصنوعی و از روی مصلحت، حلم حقیقی نیست؛
حلم باید از سرچشمۀ نور خدا بجوشد.

حلم پنج میدان آزمایش دارد:
۱. عزیز باشد، اما خوار شود.
۲. راستگو باشد، اما متهم شود.
۳. به حق دعوت کند، اما کوچک شمرده شود.
۴. بی‌گناه آزار ببیند.
۵. در حق باشد، اما دیگران با او مخالفت کنند.
اینجاست که حلم معنا پیدا می‌کند؛
بردباری یعنی در این میدان‌های سخت، آرامش خود را حفظ کردن و به نور خدا چنگ زدن.

«فإن آتيتَ كلّاً منها حقّه فقد أصبت»
یعنی اگر در هرکدام از این میدان‌ها درست رفتار کردی، به حقیقت حلم رسیده‌ای.

«قابل السفيه بالإعراض عنه و ترك الجواب يكن الناس أنصارك»
با جاهل و سبک‌سر، بی‌اعتنایی کن؛ جواب نده.
این سکوت تو را یاری می‌دهد، چون اگر جواب دهی، مثل آن است که هیزم روی آتش بریزی و شعله‌ها را بیشتر کنی.

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند:
«مثل المؤمن مثل الأرض، منافعهم منها وأذاهم عليها»
مؤمن مثل زمین است: همه از او بهره می‌برند، حتی اگر بر او آزار برسانند.
زمین را لگد می‌زنند، رویش می‌افتند، اما زمین باز هم روزی می‌دهد. این یعنی حلم.

«ومن لا يصبر على جفاء الخلق لا يصل إلى رضا الله»
اگر کسی طاقت جفای مردم را نداشته باشد، هرگز به رضای خدا نمی‌رسد.
رضای خدا همیشه با جفای مردم آمیخته است؛
باید از آزار و بی‌انصافی‌ها گذشت، تا به رضای او رسید.

پیامبر فرمودند:
«بعثت للحلم مركزاً وللعلم معدناً وللصبر مسكناً»
یعنی رسالت من، رسالت حلم است.
من مرکز حلم هستم، معدن علم هستم، و خانه صبر.
پس هرکه می‌خواهد در مکتب رسول‌الله باشد، باید تمرین حلم و صبر کند.


🌹 جمع‌بندی دلنوشته‌ای
خدایا، چراغ حلمت را در دل من روشن کن،
تا وقتی متهم می‌شوم، خاموش نگردم…
وقتی بی‌گناه آزار می‌بینم، به تو پناه ببرم…
وقتی حق را فریاد می‌زنم و مرا کوچک می‌شمارند، باز هم به نور تو دل ببندم.

پروردگارا ✨
به من حلمی عطا کن که همانند زمین باشم:
اگر لگدم زدند،
باز هم میوه بدهم؛
اگر بر من سخت گرفتند،
باز هم رحمت تو را نشانشان بدهم.

زیرا می‌دانم که بدون صبر بر جفای خلق،
راهی به سوی رضای تو نیست… 🤲

🌿✨ دلنوشته‌ای از چراغ بردباری ✨🌿

خدایا…
دلم می‌لرزد وقتی کلام امام صادق علیه‌السلام را می‌خوانم که فرمود:
«اَلْحِلْمُ سِرَاجُ اَللَّهِ يَسْتَضِيءُ بِهِ صَاحِبُهُ إِلَى جِوَارِهِ»
بردباری، چراغ توست؛
نوری که راه را برای دل تاریک من روشن می‌کند، تا قدم به قدم، مرا به جوار قرب تو برساند.

پروردگارا 🤲
من ضعیفم… زود می‌شکنم، زود می‌رنجم، زود می‌سوزم.
گاه عزیز می‌شوم و ناگهان خوارم می‌کنند،
راست می‌گویم و متهمم می‌سازند،
به حق دعوت می‌کنم و مرا مسخره می‌کنند،
بی‌گناه آزار می‌بینم،
و حتی وقتی سخن حق می‌زنم، در برابرش می‌ایستند!
و من در این میدان‌های سخت، تازه می‌فهمم حلم یعنی چه…

خدایا، دلم را به چراغ حلمت گره بزن ✨
تا وقتی در برابر جاهلان قرار گرفتم، سکوت کنم و به آتش خشمشان هیزم اضافه نکنم.
به من بیاموز که بزرگی در انتقام نیست، که بردباریِ هنگام قدرت، زیباترین عزت است.
تو خود فرمودی:
«لَا يُعْرَفُ الْحَلِيمُ إِلَّا عِنْدَ الْغَضَبِ»
آری، بردباری واقعی همان‌جاست که می‌توانم بزنم، اما می‌بخشم؛
می‌توانم بشکنم، اما می‌سازم؛
می‌توانم دل برنجانم، اما مهربانی می‌کنم.

الهی…
من را مانند زمین قرار بده 🌱
که همه از او روزی می‌گیرند،
حتی آنان که بر او لگدمی‌زنند!
زمین، صبور است و پرثمر،
و من هم می‌خواهم چون زمین، با حلمم دیگران را مهمان نور و محبت تو کنم.

پروردگار مهربان ✨
به من یاد بده در دل آتش‌ها، صبر کنم،
در برابر جفای مردم خم به ابرو نیاورم،
و به جای پاسخ دادن به سخن سبک‌سران،
به نور تو پناه برم.
زیرا می‌دانم که:
«وَ مَنْ لاَ يَصْبِرُ عَلَى جَفَاءِ اَلْخَلْقِ لاَ يَصِلُ إِلَى رِضَا اَللَّهِ».

خدایا…
مرا از کسانی قرار بده که حلم‌شان از علم نورانی سرچشمه می‌گیرد،
نه از عجز و ناتوانی!
که حلم‌شان زینت علمشان باشد و سبب صلح در دلشان و اطرافشان.

ای چراغ روشنِ قلب‌ها 🌺
مرا در مسیر حلم و صبر ثابت‌قدم بدار،
تا هر بار که آتشی از خشم یا حسد در دلم شعله می‌کشد،
با نور تو خاموش گردد،
و هر بار که جفایی می‌بینم،
با بردباری‌ام، درس بزرگی و عشق بیاموزم.

آمین یا ربّ النور 🤲✨

+ «جواد»
مثال تست تحمل فشار فنرها «Spring Tolerances».

قسمتی از حدیث عنوان بصری:

امام صادق علیه السلام:
… وَ أَمَّا اَللَّوَاتِي فِي اَلْحِلْمِ
فَمَنْ قَالَ لَكَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً
وَ مَنْ شَتَمَكَ فَقُلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فِيمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَهَا لِي
وَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فِيمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَهَا لَكَ
وَ مَنْ وَعَدَكَ بِالْجَفَاءِ فَعِدْهُ بِالنَّصِيحَةِ وَ اَلدُّعَاءِ
.
 اما آن سه خصلت كه در بردبارى است:
اول اينكه، اگر كسى به تو گفت: اگر يكى بگويى ده تا مى‌شنوى،
بگو: اگر ده تا هم بگويى يكى نمى‌شنوى،
دوم اينكه، اگر كسى دشنامت داد بگو: اگر تو راست مى‌گويى از خدا مى‌خواهم كه مرا ببخشد،
و اگر دروغ مى‌گويى از خدا مى‌خواهم كه تو را ببخشد،
سوم اينكه: اگر كسى تو را تهديد نمود تو او را اندرز ده و برايش دعا كن.

✨ حلم؛ سکوتی که آتش را خاموش می‌کند ✨

امام صادق علیه‌السلام چه زیبا می‌فرمایند:

«وَ أَمَّا اَللَّوَاتِي فِي اَلْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَكَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً، وَ مَنْ شَتَمَكَ فَقُلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فِيمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَهَا لِي، وَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فِيمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَ لَكَ، وَ مَنْ وَعَدَكَ بِالْجَفَاءِ فَعِدْهُ بِالنَّصِيحَةِ وَ اَلدُّعَاءِ.»

امام صادق علیه‌السلام فرمود:
«اما آنچه به بردباری مربوط است این است که:
هر کس به تو گفت: اگر یک کلمه بگویی، من ده کلمه خواهم گفت،
تو بگو: اگر ده کلمه هم بگویی، حتی یک کلمه هم از من نخواهی شنید!
و هر کس تو را دشنام داد، بگو: اگر راست می‌گویی، از خدا می‌خواهم مرا بیامرزد، و اگر دروغ می‌گویی، از خدا می‌خواهم تو را بیامرزد.
و هر کس به تو وعده‌ی جفا داد، تو او را به خیرخواهی و دعا وعده بده.»


💫 دلنوشته و شرح:
خدایا…
این کلام امام صادق علیه‌السلام مثل آبی زلال است بر آتش‌های درون من.
گاهی در زندگی، کسی در گوشم می‌خوانَد: «اگر یک کلمه بگویی، ده کلمه می‌شنوی!»
و من، با یاد نور ولایت تو، یاد می‌گیرم آرام پاسخ دهم: «اگر ده کلمه هم بگویی، حتی یک کلمه هم از من نمی‌شنوی!»
این یعنی من با نور تو یاد گرفتم، که آتش خشم را با سکوت خاموش کنم.

خدایا! ✨
بعضی وقت‌ها دشنامی می‌شنوم، زخمی می‌شوم، دلم می‌شکند…
اما تو از زبان امامم به من آموختی که بگویم:
«اگر راست می‌گویی، خدایا مرا بیامرز!
و اگر دروغ می‌گویی، خدایا تو را می‌خوانم که او را بیامرزی.»
و این یعنی حتی تیر زهرآگین تهمت هم نمی‌تواند دلم را سیاه کند، چون تو نور آرامش را در قلب من نشانده‌ای.

پروردگارا!
به من توفیق ده تا در برابر جفا، به جای انتقام، نصیحت و دعا هدیه کنم.
این یعنی همان راهی که معلم ربانی‌ات برای ما باز کرد؛
راهی که در آن، هر بار که آتشی از خشم و حسد برافروخته می‌شود،
اهل نور با حلم و صبر، آن آتش را خاموش می‌کنند
و با رفتارشان به همه یاد می‌دهند:
زندگی انتقام نیست، زندگی بخشش است!

ای خدای نور و رحمت 🤲
به من صبری عطا کن که در لحظه‌ی سختی، خود را نبازم.
به من حلمی ببخش که در برابر تکبر و تهمت، زبانم را نگاه دارم و دلم را روشن‌تر کنم.
و مرا از کسانی قرار ده که در زمین، با حلمشان صلح می‌آفرینند و با نورشان دل‌ها را آرام می‌سازند.

✨ «تلخی بردباری را جرعه‌جرعه بنوش، که بردباری سرآغاز حکمت و ثمره‌ی علم است.»
و من ایمان دارم خدایا، با بردباری در کنار نور ولایت، به شیرین‌ترین میوۀ عشق و آرامش تو خواهم رسید…

عِنْدَ اَلْجَهْلِ حِلْماً، وَ عِنْدَ اَلظُّلْمَةِ نُوراً !

تاریکیِ جهل – نورِ حلم!

امام صادق علیه السلام:
فَمَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفَ حَقَّهُمْ
جَعَلْتُ لَهُ عِنْدَ اَلْجَهْلِ حِلْماً، وَ عِنْدَ اَلظُّلْمَةِ نُوراً،
أُجِيبُهُ قَبْلَ أَنْ يَدْعُوَنِي،
وَ أُعْطِيهِ قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَنِي
.
پس هر كس آنها را (محمد و آل محمد علیهم السلام) بشناسد و به حقوق آنها آگاه باشد،
من براى آن شخص هنگام جاهل بودن علم و هنگام تاريكى، نور به وى مى‌دهم.
و قبل از اين كه آن شخص از من چيزى بخواهد، حاجتش را روا مى‌كنم
و قبل از سؤال هر چه لازم دارد به وى مى‌دهم.

امام صادق علیه‌السلام فرمود:

«فَمَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفَ حَقَّهُمْ جَعَلْتُ لَهُ عِنْدَ اَلْجَهْلِ حِلْماً، وَ عِنْدَ اَلظُّلْمَةِ نُوراً، أُجِيبُهُ قَبْلَ أَنْ يَدْعُوَنِي، وَ أُعْطِيهِ قَبْلَ أَنْ يَسْأَلَنِي.»

«هر کس آنان (اهل بیت علیهم‌السلام) را بشناسد و حق ایشان را بشناسد،
من برای او در برابر جهل، بردباری قرار می‌دهم،
و در برابر تاریکی، نوری.
دعایش را پیش از آنکه مرا بخواند اجابت می‌کنم،
و پیش از آنکه از من بخواهد به او عطا می‌کنم.»


💫 دلنوشته:
خدایا…
این وعده‌ی تو به ما، آرامشی عظیم است.
شناختن اهل بیت و حق ایشان، دریچه‌ای به عالمی دیگر است؛
عالمی که در آن، وقتی جهل سر بر می‌آورد، تو در دل ما نور حلم و بردباری می‌کاری.
وقتی تاریکی‌ها قلبمان را می‌گیرد، تو نور ولایت را در جانمان روشن می‌کنی.

ای خدای کریم ✨
چه وعده‌ای بالاتر از این که بگویی:
«دعایت را پیش از آنکه زبانت باز شود، اجابت می‌کنم،
و خواسته‌ات را پیش از آنکه بر زبان جاری کنی، عطا می‌کنم.»
این یعنی نزدیکی تو، مهربانی تو، مراقبت همیشگی تو از دل‌های وابسته به نور ولایت.

پروردگارا 🤲
ما می‌خواهیم از آن کسانی باشیم که اهل بیت را شناختند و حقشان را پاس داشتند.
ما می‌خواهیم از آن کسانی باشیم که تو وعده داده‌ای: در دلشان حلم قرار دهی،
در قلبشان نور بیفشانی،
و حتی پیش از خواستن، عطایشان کنی.

ای خدای نور و رحمت 🌹
ما را از غافلان و حسودانی قرار مده که روی از این نور برمی‌تابند و در تاریکی تمناهایشان گم می‌شوند.
بلکه ما را از اهل حلم و نور کن،
تا در دنیای پرآشوب، با دل‌های روشن و آرام،
راه رسیدن به تو را طی کنیم.

حِلم؛ نوری که خشم را خاموش می‌کند — «وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ» (بقره/۲۲۵)

«حِلم» یعنی بردباری، یعنی آرام ماندن در دل سختی‌ها، یعنی توانایی مهار خشم وقتی همه‌چیز می‌خواهد تو را به جوش و خروش بکشاند. این واژه در حقیقت یکی از نام‌های نور ولایت است؛ نوری که خداوند در دل‌های پاکِ اولیای خود به ودیعه گذاشته است تا چراغی برای راه انسان‌ها باشد.

در لغت، «حِلم» به معنای شکیبایی و خویشتن‌داری است. همان‌طور که مادری با وجود زخم خوردن از دندان‌های نوزادش باز هم با محبت به او شیر می‌دهد، قلبی که بهره‌مند از نور ولایت است، در برابر رنج‌ها و جفای دیگران خم به ابرو نمی‌آورد و همچنان بر مدار عشق و بخشش می‌چرخد.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «الحِلمُ سراجُ الله یستضیءُ به صاحبُه إلی جواره»؛
یعنی حِلم چراغی از جانب خداست که صاحبش با آن، راه رسیدن به قرب الهی را روشن می‌بیند. این نور تنها با تلاش انسانی به دست نمی‌آید، بلکه با تأیید و پشتیبانی انوار معرفت و توحید در دل‌ها می‌تابد.

بردباری حقیقی سکوتِ ناشی از ناتوانی نیست؛ بلکه قدرتِ عفو هنگام توانایی است. حلم می‌آموزد که در برابر خشم، صبر کنی؛ در برابر توهین، دعا کنی؛ و در برابر جفای دیگران، خیرخواه باشی. این همان معنای زنده‌ی «الله اکبر» است؛ یعنی بزرگی تنها از آنِ خداست، نه در تکبّر ما.

هر حادثه‌ای که در مسیر زندگی پیش می‌آید، یک آیه است. اهل غفلت فقط ظاهر آزار را می‌بینند و در دام قضاوت می‌افتند. اما قلب‌های نورانی، پشت این آیات را می‌بینند؛ می‌فهمند که یا یادآوری عیبی در درون خودشان است، یا فرصتی برای انجام رسالت مهربانی. همین دانستن، به دلشان آرامش و وقار می‌بخشد.

در حقیقت، حِلم عطیه‌ای الهی است؛ نوری که وقتی به دل بتابد، آن را از آشوب خشم و تعفن حسد نجات می‌دهد و به سرچشمه‌ی آرامش وصل می‌کند. و آنگاه، صاحب این نور، پلی می‌شود از تاریکی به روشنایی، از خودپرستی به خداپرستی، از قهر به مهر.

حِلم، نه فقط یک صفت اخلاقی، که چراغ راه است؛ نوری که خشم را خاموش می‌کند و انسان را در همین دنیا به بوی بهشت می‌رساند.

«حَلِيمٌ لَا يَعْجَلُ»
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع
فِي قَوْلِهِ تَعَالَى:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ» يَعْنِي سَائِرَ [النَّاسِ‏] الْمُكَلَّفِينَ مِنْ وُلْدِ آدَمَ ع.
«اعْبُدُوا رَبَّكُمُ» أَيْ أَطِيعُوا رَبَّكُمْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمْ مِنْ أَنْ تَعْتَقِدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ،
وَ لَا شَبِيهَ وَ لَا مِثْلَ [لَهُ‏]
عَدْلٌ لَا يَجُورُ،
جَوَادٌ لَا يَبْخَلُ،
حَلِيمٌ لَا يَعْجَلُ،
حَكِيمٌ لَا يَخْطَلُ،
وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ص
وَ أَنَّ آلَ مُحَمَّدٍ أَفْضَلُ آلِ النَّبِيِّينَ،
وَ أَنَّ عَلِيّاً أَفْضَلُ آلِ مُحَمَّدٍ،
وَ أَنَّ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُمْ أَفْضَلُ صَحَابَةِ الْمُرْسَلِينَ،
[وَ أَنَّ أُمَّةَ مُحَمَّدٍ أَفْضَلُ أُمَمِ الْمُرْسَلِينَ‏].

حلیمٌ لا یعجل!
حلم؛ نقطۀ مقابل عجله

امام سجاد علیه‌السلام در تفسیر آیه‌ی شریفه‌ی «يا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ» می‌فرمایند:
«یعنی ای همه‌ی انسان‌ها از فرزندان آدم که به تکلیف خوانده شده‌اید!
پروردگار خود را عبادت کنید، آن‌گونه که فرمان داده است؛
یعنی اعتقاد پیدا کنید که هیچ معبودی جز خدای یگانه نیست، شریکی ندارد،
همان خدایی که عادل است و ظلم نمی‌کند،
بخشنده‌ای است که بخل نمی‌ورزد،
حلیم است و شتاب نمی‌ورزد (حَليمٌ لا يَعجَلُ)،
و حکیمی است که خطا نمی‌کند…»

این عبارت کوتاه «حَليمٌ لا يَعجَلُ» حقیقتی عمیق را روشن می‌کند:
بردباری در نقطه‌ی مقابل عجله است.
کسی که عجول است، هنوز دلش در قبض تاریکیِ تمنّا و اضطراب اسیر است.
او نمی‌تواند صبر کند، نمی‌تواند تقدیر را بپذیرد، و همین عجله او را از مسیر نور بازمی‌دارد.

اما اهل نور، اهل حلم‌اند.
آنها می‌دانند که هر حادثه‌ای در وقت خودش رخ می‌دهد. همان‌گونه که میوه تا زمان رسیدن، طعم شیرینش را آشکار نمی‌کند، قلب انسان هم تا زمان رسیدن به نور ولایت، نباید شتابزده در پی نتیجه باشد.
حلم یعنی توانایی به تأخیر انداختن واکنش‌ها؛ یعنی در لحظه‌ی خشم، سکوت کردن؛ در وقتِ سختی، صبر ورزیدن؛ و در هنگام تمنّا، تسلیم نور شدن.

اگر خداوند خود را «حَليمٌ لا يَعجَلُ» معرفی کرده است، به ما می‌آموزد که بزرگی در صبر است نه در شتاب، و عزت در بردباری است نه در عجله.
پس هر بار که دلمان بی‌قرار شد، هر بار که خواستیم بی‌درنگ قضاوت یا واکنش نشان دهیم، باید یاد بیاوریم که نور معلم ربانی در دل ما زمزمه می‌کند: «صبر کن! حلم بورز! عجله نکن! این حادثه، تقدیر توست برای رشد تو!»

این همان معنای نورانی «حلم» است؛ نوری که آرام‌آرام، شعله‌های آتش خشم و اضطراب را خاموش می‌کند، و دل را برای درک حکمت الهی آماده می‌سازد.

#دلنوشته‌

خدایا…
تو را می‌خوانم، ای پروردگار عادل و کریم!
ای خدایی که هیچ‌گاه ظلم نمی‌کنی، ای سرچشمۀ بخشش که هیچ‌گاه بخل نمی‌ورزی،
ای مهربانی که «حَلیمٌ لا یَعجَلُ» هستی… 🌹

تو به من یاد دادی که عجله، کار دل‌های تاریک است؛
دل‌هایی که هنوز به نور تو نرسیده‌اند، بی‌تاب و بی‌قرارند، می‌خواهند همه‌چیز را یک‌باره به دست بیاورند،
اما همین شتاب، آن‌ها را از مسیر نور دور می‌کند و در باتلاق تمنّا و حسد، زمین‌گیرشان می‌سازد.

اما وقتی یاد می‌گیرم که همسفر نور تو باشم،
وقتی می‌فهمم هر چیزی زمان خودش را دارد، آرام می‌شوم.
همان‌طور که میوه درخت، تا وقت رسیدنش نرسد، شیرین نمی‌شود؛
قلب من هم باید در سایۀ حلم و بردباری تو برسد تا طعم نور ولایتت را بچشد.

الهی 🤲
به من صبری ببخش که در لحظه‌های خشم، سکوت کنم؛
به من بردباری‌ای عطا کن که در وقت سختی‌ها، شتاب نکنم؛
به من نوری عطا کن که در دل تاریکی‌ها، چراغ آرامشم شود. ✨

پروردگارا!
من می‌خواهم رنگ تو را بگیرم؛
می‌خواهم در برابر آتش خشم، خنکای حلم باشم،
در برابر عجله، آرامش؛
در برابر وسوسه‌های شیطان، تسلیم نور تو.

خدایا…
به من بیاموز که بزرگی، در حلم توست، نه در تکبّر من!
به من یاد بده که عزت، در صبر است؛ نه در عجله.
و مرا از کسانی قرار ده که با بردباری‌شان، دل‌های خسته را آرام می‌کنند
و با نورشان، آتش‌ها را خاموش می‌سازند.

🌿 «یا حَليمُ، یا رحيمُ، یا عَزيزُ، يا كَريمُ!
دل مرا نوری بساز که در آن هیچ شتابی جز برای رسیدن به تو نباشد…» 🤲✨

مشتقات ریشۀ «حلم» در آیات قرآن:

لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في‏ أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ‏ (225)
وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما عَرَّضْتُمْ بِهِ مِنْ خِطْبَةِ النِّساءِ أَوْ أَكْنَنْتُمْ في‏ أَنْفُسِكُمْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ سَتَذْكُرُونَهُنَّ وَ لكِنْ لا تُواعِدُوهُنَّ سِرًّا إِلاَّ أَنْ تَقُولُوا قَوْلاً مَعْرُوفاً وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ حَتَّى يَبْلُغَ الْكِتابُ أَجَلَهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما في‏ أَنْفُسِكُمْ فَاحْذَرُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَليمٌ‏ (235)
قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذىً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَليمٌ‏ (263)
إِنَّ الَّذينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَليمٌ‏ (155)
وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصينَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ وَ إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصى‏ بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَليمٌ‏ (12)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْها وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَليمٌ‏ (101)
وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ إِلاَّ عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْراهيمَ لَأَوَّاهٌ حَليمٌ‏ (114)
إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ‏ أَوَّاهٌ مُنيبٌ (75)
قالُوا يا شُعَيْبُ أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ في‏ أَمْوالِنا ما نَشؤُا إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَليمُ‏ الرَّشيدُ (87)
قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ‏ وَ ما نَحْنُ بِتَأْويلِ الْأَحْلامِ‏ بِعالِمينَ (44)
تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فيهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُمْ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً (44)
بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ‏ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْيَأْتِنا بِآيَةٍ كَما أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ (5)
لَيُدْخِلَنَّهُمْ مُدْخَلاً يَرْضَوْنَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَليمٌ حَليمٌ‏ (59)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذينَ مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ وَ الَّذينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ‏ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حينَ تَضَعُونَ ثِيابَكُمْ مِنَ الظَّهيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لا عَلَيْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلى‏ بَعْضٍ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (58)
وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْكُمُ الْحُلُمَ‏ فَلْيَسْتَأْذِنُوا كَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (59)
تُرْجي‏ مَنْ تَشاءُ مِنْهُنَّ وَ تُؤْوي إِلَيْكَ مَنْ تَشاءُ وَ مَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلا جُناحَ عَلَيْكَ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَ لا يَحْزَنَّ وَ يَرْضَيْنَ بِما آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما في‏ قُلُوبِكُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَليماً (51)
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَليماً غَفُوراً (41)
فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليمٍ‏ (101)
أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ‏ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (32)
إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَليمٌ‏ (17)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی