“A Heart Without Light Is Ugly! — Then the end of those who committed evil was the worst…“
A Heart Without Divine Light: The Root of Inner Ugliness
The Qur’anic word “su’” (سوء) represents more than just wrongdoing — it reveals a deeper spiritual distortion within the soul. It is often rooted in hasad (envy), arrogance, and the rejection of divine light. When the heart turns away from the light of divine decree and the guidance of wilāyah (divine guardianship), it becomes dark, narrow, and spiritually suffocating.
The verse declares:
“Then the end of those who committed evil (الذين أساؤوا) was the worst (السُّواى).”
(Qur’an 30:10)
This isn’t just about outward sin — it’s about an inward refusal to embrace the light offered by God.
An envious person is constantly resisting divine distribution — they are unhappy with their divine share and begrudge others for theirs. This state of inner rebellion is not only ethically wrong but also aesthetically unappealing. The Prophet and Imams describe hasad as the most shameful trait, the mark of Iblis, and the disease that disfigures the soul.
When the heart loses its connection to divine light, it becomes spiritually deformed, like a coin corroded beneath its shiny surface. Outwardly polished perhaps, but inwardly rusted.
But the Qur’an offers a way back:
“Thus did We turn him away from evil and indecency…”
(Qur’an 12:24)
To be turned away from su’ is a divine gift — but it requires seeing the “burhān of the Lord” with the heart. That inner proof is not just knowledge, but light. A light that helps the believer recognize the ugliness of envy and choose the path of surrender to divine will.
In the end, the most beautiful heart is the one that accepts its divine portion with contentment and turns toward the light, not away from it.
«سوء – سیّئة» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«رجلٌ أسوَأُ: أى قبيحٌ»
«امرأةٌ سَوآء: أى قبيحة»
«السُّوءُ: كلّ ما يغمّ الإنسان،
هر چيزى كه انسان را اندوهگين و غمگين سازد.»
«ساءَ الأمرُ فلاناً: آن امر فلانى را به ستوه آورد و غمگين كرد.»
«حالم گرفته شد! حالم بد شد! قبض شدم! تاریک شدم!»
«ساءَ بِهِ ظَنّاً: نسبت به او بدگمان شد.»
«رجلٌ أسوَأُ، أى قبيحٌ، و امرأةٌ سَوآء، أى قبيحة،
مرد یا زن بدکار و شرور»
«سمِّيت النار سُوأى، لقُبْح منظرها.»
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى»
«عاقبت اهل حسادت، جهنم است!»
«لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى»
«عاقبت اهل نور هم بهشت است!»
+ «حسن»
«السَّوْء: فساد، تباهى، آتش، ناتوانى چشم»
حسد چیز زشتی است! چیز بدی است!
واقعا استعمال حسد چقدر چهرهی آدمو در مُلک و مَلکوت زشت میکنه!
«إِيَّاكَ وَ الْحَسَدَ فَإِنَّهُ شَرُّ شِيمَةٍ وَ أَقْبَحُ سَجِيَّةٍ وَ خَلِيقَةُ إِبْلِيسَ»
+ «قبح»: حسد، ریشه همه زشتیها: حسد قبیح است!
استعمال سیّئة حسد، زشتی درون را آشکار میسازد!
«فَلَقَدْ تَبَيَّنَ نَقْصُ الْخَطِيئَةِ وَ ذُلُّهَا فِي أَعْضَائِي وَ سَائِرِ بَدَنِي»
مشتقات ریشه «سوء» 167 بار در قرآن بکار رفته است.
با جایگزین نمودن معنای «حسد» برای این موارد،
معنا و مفهوم زیبایی از آیات استنباط میشود.
دنیای بدون حسد و با نور، چه زیباست!
دنیای با حسد و بدون نور، چقدر زشت است!
واژۀ فارسی «زشت» معادلی برای «سوء» که مترادف «حسد» است!
قلبِ بینور، زشت است!
وقتی خدا از «سُوأىٰ» حرف میزنه، داره از زشتیِ مطلق حرف میزنه؛
زشتیای که پایان راهِ کسانیه که به نور رضایت ندادند و تقدیر الهی رو با حسادت رد کردند.
میفرماید:
“ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّوأى”
و سرانجامِ كسانى كه بدى كردند، بدترين [سرانجام] بود.
«سوء» یعنی ردّ رضایت خدا با حسد!
یعنی بد شدن حال دلت وقتی چیزی رو که خواستی، تقدیرت نشد!
یعنی بههم ریختن چهرۀ قلبت وقتی نور کسی دیگه رو دیدی!
یعنی «زشت» شدن!
حسد یعنی زشتی قلب!
بهجای اینکه وقتی خدا به دیگری نوری یا نعمتی داد، ما هم خوشحال بشیم و از دل بگیم:
«اللهم زده نوراً»
متأسف میشیم، ناراحت میشیم… تاریک میشیم.
در واقع با هر حسادت، چهرۀ قلبمون زشتتر میشه.
قلب بینور، همون «سوأى» است…
و همونجا که زشتی بالا میگیره، مسیر جهنم شروع میشه!
و چه تعبیر تلخی: عاقبتش «سوأى» است!
دنیای بدون حسد، دنیای زیبایی است!
وقتی بهجای تمنا، نور رو انتخاب میکنی،
بهجای حسادت، راضی به رضای خدای مهربونت میشی،
قلبت خوشگل میشه!
آدمِ بیحسد، زیباست!
و این زیبایی با هیچ فیلتر و آرایشی ساخته نمیشه؛
چون نورِ خداست که در دلش تابیده…
پایانِ تاریکی – آغازِ نور!
در واقع، همهچیز برمیگرده به همون نقطۀ ظریف انتخاب قلب:
یا نور، یا تمنّا!
یا خوشنودی از تقدیر، یا اعتراض پنهانِ حسادت!
و این انتخابِ پنهانی، عاقبتی کاملاً متفاوت میسازه!
خداوند میفرماید:
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّوأى»
و پایانِ کسانی که بدی کردند، بدترین پایان است!
یعنی چه؟
یعنی کسی که حسد ورزید، نور دیگری را تاب نیاورد، به رزق خدا برای بندهاش اعتراض کرد…
مسیرش به سمت جهنم میره، نه صرفاً بهخاطر یک حس، بلکه چون قلبش تصمیم گرفت بهجای نور، زشتی را انتخاب کند!
و در نقطۀ مقابل:
«لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى»
برای نیکوکاران، نیکوتر از آنچه تصور کنند، هست!
اهل احسان، یعنی کسانی که با دیدن نور دیگران، خوشحال میشن.
یعنی کسانی که در دلشون، چیزی جز رضایت به مشیّت الهی نیست.
یعنی همونها که وقتی سهم خودشون رو دیدند، لبخند زدند، گفتند:
“شُکراً یا ربّی! نورت را دیدم… راضیام!”
…
عاقبت روشنِ دلهای نورانی
اهل نور، کریمانه به تقدیر خدا “احسان” میکنند:
نهفقط با زبان، که با دل!
و خدا هم به این دلها، “حُسنی” عطا میکنه؛
یعنی نیکوییِ بیپایان…
یعنی بهشت رضوان…
یعنی خنکای قلبی که هیچگاه نسوخته!
پس اگر قلبت از دیدن سهم دیگران سوخت، بپرس:
آیا من از اهل سوء هستم یا از اهل حُسنی؟
راهش روشن است:
حسد را رها کن، تا نور بیاید!
زشتی پنهانِ حسد، زیباییِ آشکارِ نور
آیا تا به حال فکر کردهای چرا حسد اینقدر زشت است؟
نه فقط از بیرون، بلکه از درون، در ملک و در ملکوت…
حسد، صورت دل را قبیح میکند،
چهره روح را بدقواره میسازد،
و سرنوشت انسان را تیره و تار!
امیرالمؤمنین علیهالسلام چه زیبا هشدار میدهد:
«إِيَّاكَ وَ الْحَسَدَ، فَإِنَّهُ شَرُّ شِيمَةٍ وَ أَقْبَحُ سَجِيَّةٍ، وَ خَلِيقَةُ إِبْلِيسَ»
از حسد بپرهیز! که بدترین خُلق، زشتترین صفت، و خویِ ابلیس است!
حسد، آیینۀ باطن را تیره میکند
و نمیگذارد نور ولایت در آن بدرخشد.
…
در مناجات حضرت آدم علیهالسلام با خدای مهربان میخوانیم:
فَلَمَّا زَلَّتْ مِنْ آدَمَ الْخَطِيئَةُ،
وَ اعْتَذَرَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، قَالَ:
«پس هنگامی که خطا از آدم سر زد، و از پروردگارش عذرخواهی کرد، عرض کرد:
يَا رَبِّ تُبْ عَلَيَّ، وَ اقْبَلْ مَعْذِرَتِي، وَ أَعِدْنِي إِلَى مَرْتِبَتِي، وَ ارْفَعْ لَدَيْكَ دَرَجَتِي
پروردگارا! توبهام را بپذیر، و عذر مرا قبول فرما،
مرا به جایگاهم بازگردان، و درجهام را نزد خود بالا ببر،
فَلَقَدْ تَبَيَّنَ نَقْصُ الْخَطِيئَةِ وَ ذُلُّهَا فِي أَعْضَائِي وَ سَائِرِ بَدَنِي.
زیرا حقیقتاً اثر نقصان و ذلتِ گناه، در اعضا و سراسر بدنم آشکار شده است.»
این تعبیر لطیف، نشان میدهد که گناه فقط یک عمل نیست؛
بلکه حقیقتی است که آثار آن در وجود انسان نقش میبندد
و او را از مقام نورانیت ساقط میسازد.
«فَلَقَدْ تَبَيَّنَ نَقْصُ الْخَطِيئَةِ وَ ذُلُّهَا فِي أَعْضَائِي وَ سَائِرِ بَدَنِي»
قطعاً اثر گناه و ذلّت آن، در اعضا و بدنم آشکار شده است!
و چه خطیئهای ذلیلکنندهتر از حسادت؟!
حسودی که از درون میسوزد،
و در عین حال، لبخند میزند!
این بدترین نوع بدی است…
همهچیز را میپوشاند، جز زشتیاش را!
حسد، همان آتشی است که پیش از جهنم، دل را میسوزاند!
و آنگاه که به آن اجازه دهی، زشتیاش را در تمام وجودت جاری میکند…
…
در نقطه مقابل: نور است!
نور کسانی که دلشان خالی از حسادت است،
یعنی اهل محبت، اهل تسلیم، اهل رضا…
و چهرۀ اینان در ملکوت، چهرۀ نور است.
نهتنها زیبا، بلکه پرجاذبه؛
چرا که:
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
و هر نوری از اوست، و هر قلبی که نور دارد، اهل خداست.
پس اگر دلت زشت شده، اگر حال دلت خراب است…
از خودت بپرس:
چه چیزی داری مصرف میکنی؟ نور یا حسد؟
…
قبیح را رها کن تا جمیل بیاید!
حسد را ترک کن، تا به نور برسی…
«اللَّهُمَّ … أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَأْدِيبِهِمْ!»
+ «نور تربیت – حسود بیتربیت!»
+ «دوست داری چه کسی بهت بگه اشتباه کردی؟ تادیب نورانی!»
+ «از نور سوء استفاده نکن!»
امام سجاد علیهالسلام در مناجاتی تربیتی، از خدای مهربان تقاضایی عارفانه دارد؛
دعایی که نشان میدهد معلّم ربّانی برای تربیت شاگردانش تنها به ابزارهای بیرونی تکیه نمیکند، بلکه محتاج نوری الهیست:
اللَّهُمَّ … أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَأْدِيبِهِمْ!
«خدایا! مرا در تربیت و ادبآموزی آنان یاری فرما!»
این دعا، یعنی یک مربّیِ الهی، خودش نیازمند کمک ربّانی است تا نور هدایت را به دل شاگردان بتاباند.
تربیت واقعی، فقط با سخن نیست؛ با نوری است که از دل مربی مؤدّب به خدا، به دل شاگرد منتقل میشود.
و این نور، همان علم آنلاین ربّانی است؛
همان برهان فعّال خداوند در دل شاگرد که زشتی درون را آشکار میکند.
حسادت، یک زشتیِ درونیِ پنهان است؛ اما نور علم الهی آن را هویدا میکند.
وقتی شاگرد با قلبی سلیم، این نور را دریافت کند، حسادت را کهنه و قبیح میبیند و برای همیشه درناژش میکند!
یعنی پاکسازی قلب از بدترین صفات با کمک معلمی که متّصل به نور رب است.
تربیت ربانی یعنی:
قلبِ شاگرد، در معرض نوری قرار گیرد که
او را از گناه بازدارد،
از حسادت منصرف سازد،
و از درون، زیبا و الهیاش کند.
و این کار، جز با کمک پروردگار، ممکن نیست.
پس چه دعایی زیباتر از دعای امامِ ادب:
اللَّهُمَّ … أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَأْدِيبِهِمْ!
خدایا! کمکم کن تا تربیتشان کنم… با نورت… برای تو!
حالا فرمول کلی ارائه شده در آیۀ 24 سورۀ یوسف را مجددا مرور کنیم:
كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ
«و اینچنین کردیم تا بدی و زشتی را از او منصرف کنیم.»
[سوره یوسف، آیه ۲۴]
این آیهی شریفه، کلید فهم فرایند تربیت ربّانی است.
“كَذلِكَ”، یعنی این روش، روش ماست!
یعنی اگر کسی بخواهد از زشتی و فحشا نجات یابد، راهش یکیست:
باید مثل یوسف، نور برهان رب را ببیند!
یعنی باید علم آنلاین الهی، قلبش را روشن کند.
“لِنَصْرِفَ عَنْهُ”
یعنی ما هستیم که منصرف میکنیم!
دل اگر با خدا صادق باشد، خداوند خودش کار انصراف از گناه را بهعهده میگیرد.
نورش را میفرستد، برهانش را نشان میدهد، راه فرار را باز میکند…
“السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ”
حسد، ریشۀ همین سوءها و فحشاهاست.
زشتیای که قلب را تار میکند و مانع پرواز با نور میشود.
پس تربیت ربانی، یعنی آمادهسازی قلب شاگرد برای دریافت نور برهان رب،
تا وقتی با زشتی حسد مواجه شد، منصرف شود، نه مجادله کند!
تا وقتی در کشاکش تمنای نفس بود،
پناه ببرد به نور تقدیر الهی، نه لجاجت کند در خواستههای خودش.
معلم ربانی وظیفهاش آن است که مقدمهی علمی انصراف را در قلب شاگرد ایجاد کند،
اما انصراف عملی را خود شاگرد باید انجام دهد!
همانگونه که در داستان یوسف علیهالسلام رخ داد:
دل پاک، نور دید، تصمیم عوض شد، و گناه، کنار رفت.
و همین یعنی آغاز پرواز.
آغاز نجات از سیئهها…
آغاز ادب در محضر ربّ…
و آغاز رسیدن به مقام مخلَصین…
إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِينَ
زیرا او از بندگان مخلَص ما بود!
…
حسد، ما را از خدا منصرف میکند…
اما نور، ما را از حسد منصرف میسازد.
و این، کاری است که فقط خدای مهربان بلد است…
اگر ما هم بخواهیم.
حسد، حالتو میگیره!
نور، حالتو خوب میکنه!
استعمال عیب حسد حال آدمو میگیره!
میگی: حالم خیلی بده!
اصلا زیباترین بیان برای حالت قلبی در دوران قبض اینه:
میگی: چقدر حالم گرفته است؟!
هیچکس نمیتونه حال کسی رو بگیره [حالگیری]!
چون حالِ میزون به نور قلب خودت بستگی داره و این نور رو هم خدا به قلب میده،
به هیچکس دیگهای مربوط نیست!
لذا هر چقدر هم نمودارها، اذیت و آزار کنن،
اما حال قلبتو نمیتونن بگیرن، تا زمانی که قلبت به نور الولایة وصل باشه!
همینکه پشت به نور کنی، حالت گرفته میشه
و این همان قبض نور است از دنیای قلب کسی که قدر نور ولایت رو ندونه و بهش پشت کنه!
پس واژه زیبای سوأ معنیش میشه چیزی که اگه استعمال بشه، حال آدمو می گیره! یعنی حسادت!
کسی که قبض نور میشه، اگه ازش بپرسی در چه حالی؟ میگه:
حالم گرفته است! قلبم تاریکه!
اگه اندیشه او غلط باشه، در ادامه میگه:
فلانی که اون کارو کرد حالم گرفته شد! این غلطه!
اگه اندیشه او درست باشه باید بگه فلانی که اون کارو کرد و من در این تقدیر واقع شدم، از این قضا و قدر، خوشم نیومد و بِهِم برخورد، به کبرم برخورد، به حسدم برخورد، چون من خیلی حساسم، خیلی لوسم، لذا این عیب حسدم، عکس العمل نشون داد و من با عکس العمل عیب خودم یعنی حسادتم، رو به تاریکی حسد و پشت به روشنایی نور نمودم و اینجوری خودم، با اختیار و آگاهانه، باعث شدم که خدا هم مقدر کنه قلبم تاریک بشه و حالم گرفته بشه! تا از این تاریکی قلبم پی به اشتباه خودم ببرم و مسیرمو عوض کنم.
چرا فلانی که در معرض همین نمودار قرار گرفت حالش گرفته نشد؟!
چون او حادثه رو آثار عیب خودش دونست و راضی به این حادثه و تقدیر شد و استعمال حسد ننمود و هیچ عکس العمل بدی نشون نداد و سکوت کرد و مقابله به مثل ننمود،
لذا گرچه کار این نمودار بد بود، اما حالش گرفته نشد، چون اندیشه او درسته و میدونه هر چی مقدر بشه همون به صلاحشه. + «امن»
… حالا چرا تقدیرات خدا اینجوریه؟
این دیگه از اصول و اسراره و عقل ما به درک اسرار حکمت کارهای خدا قد نمیده و خدا اینقدری به ما عقل داده تا در تبعیت از نور الولایة باشیم نه اینکه دخالت در کارهای خدا کنیم «تکلم فی ما لا یعنیک».
پس امنیت و آرامش حاصل اندیشه درست است [یعنی راضی به تقدیرات شدن و حسادت نکردن] و به نوع تقدیرات و نمودارها مربوط نیست!
این شوهر نه، یه شوهر دیگه! تا تو عیب کبر داری با همه درگیری و اینو نمیشه کاریش کرد!
این زن نه، یه زن دیگه! تا تو لجبازی با همه درگیری و تا این عیب خودتو نپذیری و با نور ولایت خودتو آروم نکنی و دست از حسادت برنداری و راضی به قسمت خودت نشی، هر زنی هم داشته باشی بازم سر و صداتون در میاد!
پس حالگیری و حالگرفتگی و غم و حزن قلبی، همهاش حاصل پشت نمودن به نور تقدیرات است.
«سوء، یکی از هزار واژه مترادف حسادت است».
چرا باید به دروغ تقصیرها رو بندازیم گردن این و اون؟!
لذا اهل حسادت با همین رویّه غلط، به خودشون هم دروغ میگن تا چه برسه به دیگران!
حالم گرفته است! بد حالم! خوشحال نیستم!
این «حال»، این«mood» چیه که گاهی خوبه و گاهی بد؟!
این همون قلب و روان ماست که مدام بین دو حالت خوب و بد است!
گاهی خوشحال، گاهی غمگین!
حال و حالت و حالات قلبی، مطلبی است که باید مدام بهش توجه کنیم!
+ «حول»: مفهوم تغییر و دگرگونی بزرگ.
«لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم»: اشاره به «الله یقبض و یبصط» دارد.
دیوار شرمندگی!
چوبخط حسادت این قلب پر شده!
پایانِ دورانِ رفق!
«حسد – شرم – فرصت»
حالا که بازم با استعمال عیب حسد، دستهگل به آب دادی،
یه خط روی دیوار بکش و بگو بازم خراب کردم! بازم شرمنده شدم!
این عکس خیلی زیباست و ما رو حسابی به فکر فرو میبره که تا حالا چند تا فرصت رو خراب کردیم؟!
+ «تا حالا چند بار مردیمو زنده شدیم؟!»
«أَسَاءَ الشيءَ: آن كار را تباه كرد.»:
این عبارت زیبایی است: «تباه کردن» فرصتهای آیاتی و رسلی!
+ «خرب»: خراب کردن فرصتها!
« وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ وَ سَعى في خَرابِها
أُولئِكَ ما كانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفينَ
لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ»
کسی که به صاحبان نور یقین نداشته باشه و به آیات و مقدراتش راضی نباشه،
مدام با حسادتش، سعی در تخریب «آیاتی و رسلی» خواهد نمود: «وَ سَعى في خَرابِها».
دیفالت مُد نفس بشر، «حسادت» است!
با انتخابی آگاهانه، خودتان آن را به «نور» تغییر دهید!
+ «اعتماد به نورِ نفس!»
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۵۰ الى ۵۳]
وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ
فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ
إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ (۵۰)
و پادشاه گفت:
«او را نزد من آوريد.»
پس هنگامى كه آن فرستاده نزد وى آمد، [يوسف] گفت:
«نزد آقاى خويش برگرد و از او بپرس كه حال آن زنانى كه دستهاى خود را بريدند چگونه است؟
زيرا پروردگار من به نيرنگ آنان آگاه است.»
قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ
قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ
قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ
أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ
وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ (۵۱)
[پادشاه] گفت:
«وقتى از يوسف كام [مى]خواستيد چه منظور داشتيد؟»
زنان گفتند: «منزّه است خدا، ما گناهى بر او نمىدانيم،»
همسر عزيز گفت: «اكنون حقيقت آشكار شد.
من [بودم كه] از او كام خواستم، و بىشك او از راستگويان است.»
ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ
وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ (۵۲)
[يوسف گفت:] «اين [درخواست اعاده حيثيّت] براى آن بود كه [عزيز] بداند من در نهان به او خيانت نكردم،
و خدا نيرنگ خائنان را به جايى نمىرساند.
وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسِي
إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي
إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ (۵۳)
و من نفس خود را تبرئه نمىكنم،
چرا كه نفس قطعاً به بدى امر مىكند، مگر كسى را كه خدا رحم كند،
زيرا پروردگار من آمرزنده مهربان است.»
«سَوْأَةَ أَخيهِ» : «حسد برادر، نه جسد برادر!»
در داستان حسد قابیل به هابیل:
قاتل حسود، که عیب حسد خودشو درمان نکرده، حالا مونده با عیب حسد برادر مقتولی که هنوز فرصت اصلاح و تربیت داشت، اما او با قتل برادر، این فرصت رو از او گرفت، چه کند!
پشیمانی حسود قاتل به این سبب است!
عبارت «سَوْأَةَ أَخيهِ» اشاره به عیب حسد مقتول دارد که درمانش ناتمام مانده است!
«حسد برادر، نه جسد برادر!»
در ترجمهها اکثرا عبارت «جسد بد بوی برادر» آورده شده، حال آنکه حسد بد بوی برادر است!
در یک ترجمه «بدیِ برادر» آورده شده است!
در ترجمه دیگر «کشتهی زشت برادر و نمای زشت برادر» آورده شده است!
در ترجمه دیگر «عورت برادر خویش» آورده شده!
[سورة المائدة (۵): آية ۳۱]
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُواري سَوْأَةَ أَخيهِ
قالَ يا وَيْلَتى أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ فَأُوارِيَ سَوْأَةَ أَخي
فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمينَ (۳۱)
پس، خدا زاغى را برانگيخت كه زمين را مىكاويد،
تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان كند.
[قابيل] گفت:
«واى بر من، آيا عاجزم كه مثل اين زاغ باشم تا جسد برادرم را پنهان كنم؟»
پس از [زمره] پشيمانان گرديد.
«سَوْآتِهِما» : حسد آدم و حوا علیهما السلام
در داستان آدم و حوا علیهما السلام
عبارت «سَوْآتِهِما»، اشاره به عیب حسد آنها دارد.
تلاش شیطان برای اینه که بنی آدم استعمال عیب حسد بنمایند!
تلاش صاحبان نور، با آموزش فرایند نور الولایة اینه که به بنی آدم یاد بدهند
که با نور الولایة، حسد خودشونو زندانی کنند و غیرفعال نمایند!
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۸ الى ۲۸]
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعينَ (۱۸)
فرمود: «نكوهيده و رانده، از آن [مقام] بيرون شو؛
كه قطعاً هر كه از آنان از تو پيروى كند، جهنّم را از همه شما پر خواهم كرد.»
وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ
فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما
وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۱۹)
«و اى آدم! تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير،
و از هر جا كه خواهيد بخوريد،
و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.»
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما
وَ قالَ ما نَهاكُما رَبُّكُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَكُونا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونا مِنَ الْخالِدِينَ (۲۰)
پس شيطان، آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود،
براى آنان نمايان گرداند؛ و گفت:
«پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد،
جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد.»
وَ قاسَمَهُما إِنِّي لَكُما لَمِنَ النَّاصِحِينَ (۲۱)
و براى آن دو سوگند ياد كرد كه:
من قطعاً از خيرخواهان شما هستم.
فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ
فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما
وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ
وَ ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ
وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ (۲۲)
پس آن دو را با فريب به سقوط كشانيد؛
پس چون آن دو از [ميوه] آن درختِ [ممنوع] چشيدند، برهنگىهايشان بر آنان آشكار شد،
و به چسبانيدن برگ[هاى درختانِ] بهشت بر خود آغاز كردند؛
و پروردگارشان بر آن دو بانگ بر زد:
«مگر شما را از اين درخت منع نكردم
و به شما نگفتم كه در حقيقت شيطان براى شما دشمنى آشكار است.»
قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ (۲۳)
گفتند: «پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم،
و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.»
قالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ
وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ (۲۴)
فرمود: «فرود آييد، كه بعضى از شما دشمن بعضى [ديگر]يد؛
و براى شما در زمين، تا هنگامى [معيّن] قرارگاه و برخوردارى است.»
قالَ فِيها تَحْيَوْنَ وَ فِيها تَمُوتُونَ وَ مِنْها تُخْرَجُونَ (۲۵)
فرمود: «در آن زندگى مىكنيد و در آن مىميريد و از آن برانگيخته خواهيد شد.»
يا بَني آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُواري سَوْآتِكُمْ وَ ريشاً
وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ
ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (۲۶)
اى فرزندان آدم، در حقيقت،
ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مىدارد و [براى شما] زينتى است،
و[لى] بهترين جامه، [لباس] تقوا است.
اين از نشانههاى [قدرت] خداست، باشد كه متذكّر شوند.
يا بَنِي آدَمَ
لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ
يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما
إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ
إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ (۲۷)
اى فرزندان آدم،
زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد؛
چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند،
و لباسشان را از ايشان بركَند، تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند.
در حقيقت، او و قبيلهاش، شما را از آنجا كه آنها را نمىبينيد، مىبينند.
ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند.
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَيْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها
قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ
أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۲۸)
و چون كار زشتى كنند، مىگويند:
«پدران خود را بر آن يافتيم و خدا ما را بدان فرمان داده است.»
بگو: «قطعاً خدا به كار زشت فرمان نمىدهد،
آيا چيزى را كه نمىدانيد به خدا نسبت مىدهيد؟»
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما
[سورة طه (۲۰): الآيات ۱۱۶ الى ۱۲۵]
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ
فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبى (۱۱۶)
و [ياد كن] هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم:
«براى آدم سجده كنيد.»
پس، جز ابليس كه سر باز زد [همه] سجده كردند.
فَقُلْنا
يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ
فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى (۱۱۷)
پس گفتيم:
«اى آدم، در حقيقت، اين [ابليس] براى تو و همسرت دشمنى [خطرناك] است،
زنهار تا شما را از بهشت به در نكند تا تيرهبخت گردى.»
إِنَّ لَكَ أَلاَّ تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى (۱۱۸)
در حقيقت براى تو در آنجا اين [امتياز] است كه نه گرسنه مىشوى و نه برهنه مىمانى.
وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى (۱۱۹)
و [هم] اينكه در آنجا نه تشنه مىگردى و نه آفتابزده.
فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ
يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى (۱۲۰)
پس شيطان او را وسوسه كرد، گفت:
«اى آدم، آيا تو را به درخت جاودانگى و ملكى كه زايل نمىشود، راه نمايم؟»
[اینجا جاش بود که آدم ع به شیطان بگه:
من؟! به تنهایی؟! سفر انفرادی بدون نور؟! مگه میشه؟!]
فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما
وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ
وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى (۱۲۱)
آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برايشان نمايان شد
و شروع كردند به چسبانيدن برگهاى بهشت بر خود.
و [اين گونه] آدم به پروردگار خود عصيان ورزيد و بيراهه رفت.
ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ
فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى (۱۲۲)
سپس پروردگارش او را برگزيد و بر او ببخشود و [وى را] هدايت كرد.
قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ
فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى (۱۲۳)
فرمود: «همگى از آن [مقام] فرود آييد،
در حالى كه بعضى از شما دشمن بعضى ديگر است،
پس اگر براى شما از جانب من رهنمودى رسد،
هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مىشود و نه تيرهبخت.»
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً
وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى (۱۲۴)
و هر كس از ياد من دل بگرداند، در حقيقت، زندگىِ تنگ [و سختى] خواهد داشت،
و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم.»
قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً (۱۲۵)
مىگويد: «پروردگارا، چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم؟»
با استعمال عیب حسد، بدی به دست میآید!
«بدی» یکی از هزار واژه مترادف «حسد» است!
[سورة البقرة (۲): الآيات ۸۱ الى ۸۲]
بَلى مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۸۱)
آرى، كسى كه بدى به دست آورد، و گناهش او را در ميان گيرد،
پس چنين كسانى اهل آتشند، و در آن ماندگار خواهند بود.
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۸۲)
و كسانى كه ايمان آورده، و كارهاى شايسته كردهاند،
آنان اهل بهشتند، و در آن جاودان خواهند ماند.
[سورة الأنعام (۶): آية ۱۶۰]
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (۱۶۰)
هر كس كار نيكى بياورد، ده برابر آن [پاداش] خواهد داشت،
و هر كس كار بدى بياورد، جز مانند آن جزا نيابد و بر آنان ستم نرود.
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۸۶ الى ۹۳]
أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (۸۶)
آيا نديدهاند كه ما شب را قرار دادهايم تا در آن بياسايند، و روز را روشنىبخش [گردانيديم]؟ قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه ايمان مىآورند مايههاى عبرت است.
وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِينَ (۸۷)
و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس اُفتد، مگر آن كس كه خدا بخواهد. و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند.
وَ تَرَى الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُونَ (۸۸)
و كوهها را مىبينى [و] مىپندارى كه آنها بىحركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند. [اين] صُنعِ خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است. در حقيقت، او به آنچه انجام مىدهيد آگاه است.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (۸۹)
هر كس نيكى به ميان آورد، پاداشى بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ايمنند.
وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۹۰)
و هر كس بدى به ميان آورَد، به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند.
آيا جز آنچه مىكرديد سزا داده مىشويد؟
إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ الَّذِي حَرَّمَها وَ لَهُ كُلُّ شَيْءٍ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (۹۱)
من مأمورم كه تنها پروردگار اين شهر را كه آن را مقدّس شمرده و هر چيزى از آنِ اوست پرستش كنم، و مأمورم كه از مسلمانان باشم،
وَ أَنْ أَتْلُوَا الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدى فَإِنَّما يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّما أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِينَ (۹۲)
و اينكه قرآن را بخوانم. پس هر كه راه يابد تنها به سود خود راه يافته است؛ و هر كه گمراه شود بگو: «من فقط از هشداردهندگانم.»
وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (۹۳)
و بگو: «ستايش از آنِ خداست. به زودى آياتش را به شما نشان خواهد داد و آن را خواهيد شناخت.» و پروردگار تو از آنچه مىكنيد غافل نيست.
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۸۳ الى ۸۸]
تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (۸۳)
آن سراى آخرت را براى كسانى قرار مىدهيم كه در زمين خواستار برترى و فساد نيستند، و فرجام [خوش] از آنِ پرهيزگاران است.
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها
وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئاتِ إِلاَّ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (۸۴)
هر كس نيكى به ميان آورَد، براى او [پاداشى] بهتر از آن خواهد بود،
و هر كس بدى به ميان آورد، كسانى كه كارهاى بد كردهاند جز سزاى آنچه كردهاند نخواهند يافت.
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدى وَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ (۸۵)
در حقيقت، همان كسى كه اين قرآن را بر تو فرض كرد، يقيناً تو را به سوى وعدهگاه بازمىگرداند. بگو: «پروردگارم بهتر مىداند چه كس هدايت آورده و چه كس در گمراهى آشكارى است؟»
وَ ما كُنْتَ تَرْجُوا أَنْ يُلْقى إِلَيْكَ الْكِتابُ إِلاَّ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ ظَهِيراً لِلْكافِرِينَ (۸۶)
و تو اميدوار نبودى كه بر تو كتاب القا شود، بلكه اين رحمتى از پروردگار تو بود. پس تو هرگز پشتيبان كافران مباش.
وَ لا يَصُدُّنَّكَ عَنْ آياتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنْزِلَتْ إِلَيْكَ وَ ادْعُ إِلى رَبِّكَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (۸۷)
و البته نبايد تو را از آيات خدا -بعد از آنكه بر تو نازل شده است- باز دارند، و به سوى پروردگارت دعوت كن، و زنهار از مشركان مباش.
وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (۸۸)
و با خدا معبودى ديگر مخوان. خدايى جز او نيست. جز ذات او همه چيز نابودشونده است. فرمان از آنِ اوست. و به سوى او بازگردانيده مىشويد.
[سورة غافر (۴۰): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا هامانُ ابْنِ لِي صَرْحاً لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبابَ (۳۶)
و فرعون گفت: «اى هامان، براى من كوشكى بلند بساز، شايد من به آن راهها برسم:
أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى إِلهِ مُوسى وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ كاذِباً
وَ كَذلِكَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبِيلِ
وَ ما كَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ فِي تَبابٍ (۳۷)
راههاى [دستيابى به] آسمانها، تا از خداى موسى اطلاع حاصل كنم
و من او را سخت دروغپرداز مىپندارم.»
و اين گونه براى فرعون، زشتى كارش آراسته شد و از راه [راست] بازماند؛
و نيرنگ فرعون جز به تباهى نينجاميد.
وَ قالَ الَّذِي آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشادِ (۳۸)
و آن كس كه ايمان آورده بود گفت:
«اى قوم من، مرا پيروى كنيد تا شما را به راه درست هدايت كنم.
يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ (۳۹)
اى قوم من، اين زندگى دنيا تنها كالايى [ناچيز] است،
و در حقيقت، آن آخرت است كه سراى پايدار است.
مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها
وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ (۴۰)
هر كه بدى كند، جز به مانند آن كيفر نمىيابد؛
و هر كه كار شايسته كند -چه مرد باشد يا زن- در حالى كه ايمان داشته باشد،
در نتيجه آنان داخل بهشت مىشوند و در آنجا بىحساب روزى مىيابند.
[سورة الشورى (۴۲): الآيات ۳۶ الى ۴۰]
فَما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (۳۶)
و آنچه به شما داده شده، برخوردارى [و كالاى] زندگى دنياست،
و آنچه پيش خداست براى كسانى كه گرويدهاند و به پروردگارشان اعتماد دارند بهتر و پايدارتر است.
وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ (۳۷)
و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها خود را به دور مىدارند
و چون به خشم درمىآيند درمىگذرند.
وَ الَّذِينَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (۳۸)
و كسانى كه [نداى] پروردگارشان را پاسخ [مثبت] داده و نماز برپا كردهاند
و كارشان در ميانشان مشورت است و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند.
وَ الَّذِينَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنْتَصِرُونَ (۳۹)
و كسانى كه چون ستم بر ايشان رسد، يارى مىجويند.
وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها
فَمَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ (۴۰)
و جزاى بدى، مانند آن، بدى است.
پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند، پاداش او بر [عهده] خداست.
به راستى او ستمگران را دوست نمىدارد.
[سورة النساء (۴): آية ۸۵]
مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْها
وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَهُ كِفْلٌ مِنْها
وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ مُقِيتاً (۸۵)
هر كس شفاعتِ پسنديده كند، براى وى از آن نصيبى خواهد بود
و هر كس شفاعت ناپسنديدهاى كند، براى او از آن [نيز] سهمى خواهد بود.
و خدا همواره به هر چيزى تواناست.
استعمال حسد، آگاهانه یا از روی جهل و نادانی؟!
فرقش از زمین تا آسمونه!
[سورة النساء (۴): الآيات ۱۷ الى ۱۸]
إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ
ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ
فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ
وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً (۱۷)
توبه، نزد خداوند، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مىشوند،
سپس به زودى توبه مىكنند؛
اينانند كه خدا توبهشان را مىپذيرد، و خداوند داناى حكيم است.
وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ
حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ
وَ لا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ
أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً (۱۸)
و توبه كسانى كه گناه مىكنند، تا وقتى كه مرگ يكى از ايشان دررسد، مىگويد:
«اكنون توبه كردم»، پذيرفته نيست؛
و [نيز توبه] كسانى كه در حال كفر مىميرند، پذيرفته نخواهد بود،
آنانند كه برايشان عذابى دردناك آماده كردهايم.
نتیجه استعمال حسد، وبال گردن حسود خواهد شد!
دود حسادت، توی چشم خود حسود میره!
عکس زیبای هفتتیر حسادت!
[سورة النحل (۱۶): الآيات ۳۰ الى ۳۴]
وَ قِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا
ما ذا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ
قالُوا خَيْراً
لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ
وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ (۳۰)
و به كسانى كه تقوا پيشه كردند، گفته شود:
«پروردگارتان چه نازل كرد؟»
مى گويند: «خوبى.»
براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردند [پاداش] نيكويى است،
و قطعاً سراى آخرت بهتر است،
و چه نيكوست سراى پرهيزگاران:
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ
لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ
كَذلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ (۳۱)
بهشتهاى عدن كه در آن داخل مىشوند؛
رودها از زير [درختان] آنها روان است؛
در آنجا هر چه بخواهند براى آنان [فراهم] است.
خدا اين گونه پرهيزگاران را پاداش مىدهد.
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلامٌ عَلَيْكُمْ
ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (۳۲)
همان كسانى كه فرشتگان جانشان را -در حالى كه پاكند- مىستانند [و به آنان] مىگويند:
«درود بر شما باد، به [پاداش] آنچه انجام مىداديد به بهشت درآييد.»
هَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ أَمْرُ رَبِّكَ
كَذلِكَ فَعَلَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَ ما ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (۳۳)
آيا [كافران] جز اين كه فرشتگانِ [جانستان] به سويشان آيند، يا فرمان پروردگارت [داير بر عذابشان] دررسد، انتظارى مىبرند؟
كسانى كه پيش از آنان بودند [نيز] اين گونه رفتار كردند،
و خدا به ايشان ستم نكرد، بلكه آنان به خود ستم مىكردند.
فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا
وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (۳۴)
پس [كيفر] بديهايى كه كردند به آنان رسيد،
و آنچه مسخرهاش مىكردند آنان را فرا گرفت.
وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ
اگه مرتکب اشتباه مرگبار نشی و رابطه خودتو- علیرغم اینکه در زندگیت اشتباهاتی خواهی داشت- با صاحب نورت حفظ کنی، این رابطه بادوام با منبع نور، یه روزی تاثیر درمانی خودشو روی قلبت میذاره و دیگه دست از گناه و اشتباه برخواهی داشت، اما حسودی که مرتکب اشتباه مرگبار میشه و رابطه خودشو برای همیشه با منبع نور آرامش و هدایت خودش قطع میکنه، ملجأ و مرجعی برای برگشت خودش نخواهد داشت تا با پشیمانی از خطا و اشتباهش، به اون آغوش گرم نورانی برگرده!
[سورة النساء (۴): آية ۳۱]
إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ
نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ
وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَرِيماً (۳۱)
اگر از گناهان بزرگى كه از آن[ها] نهى شدهايد دورى گزينيد،
بديهاى شما را از شما مى زداييم،
و شما را در جايگاهى ارجمند درمىآوريم.
[سورة الزمر (۳۹): الآيات ۳۲ الى ۳۵]
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ
أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ (۳۲)
پس كيست ستمگرتر از آن كس كه بر خدا دروغ بست،
و [سخن] راست را چون به سوى او آمد، دروغ پنداشت؟
آيا جاىِ كافران در جهنّم نيست؟
وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (۳۳)
و آن كس كه راستى آورد و آن را باور نمود؛ آنانند كه خود پرهيزگارانند.
لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ (۳۴)
براى آنان، هر چه بخواهند پيش پروردگارشان خواهد بود. اين است پاداش نيكوكاران.
لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَ يَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ (۳۵)
تا خدا، بدترين عملى را كه كردهاند، از ايشان بزدايد،
و آنان را به بهترين كارى كه مىكردهاند، پاداش دهد.
[سورة فصلت (۴۱): الآيات ۲۶ الى ۳۰]
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا
لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ (۲۶)
و كسانى كه كافر شدند گفتند:
«به اين قرآن گوش مدهيد و سخن لغو در آن اندازيد، شايد شما پيروز شويد.»
فَلَنُذِيقَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا عَذاباً شَدِيداً
وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ (۲۷)
و قطعاً كسانى را كه كافر شدهاند عذابى سخت مىچشانيم
و حتماً آنها را به بدتر از آنچه مىكردهاند جزا مىدهيم.
ذلِكَ جَزاءُ أَعْداءِ اللَّهِ النَّارُ لَهُمْ فِيها دارُ الْخُلْدِ
جَزاءً بِما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ (۲۸)
آرى، سزاى دشمنان خدا همان آتش است كه در آن، منزل هميشگى دارند.
[اين] جزا به كيفر آن است كه نشانههاى ما را انكار مىكردند.
«كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُونَ» + «الحاسد جاحد لانّه لم یرض بقضاء الله»
وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا
رَبَّنا أَرِنَا الَّذَيْنِ أَضَلاَّنا مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ نَجْعَلْهُما تَحْتَ أَقْدامِنا لِيَكُونا مِنَ الْأَسْفَلِينَ (۲۹)
و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند:
«پروردگارا، آن دو [گمراهگرى] از جنّ و انس كه ما را گمراه كردند به ما نشان ده
تا آنها را زير قدمهايمان بگذاريم تا زبون شوند.»
إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا
تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا
وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (۳۰)
در حقيقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ايستادگى كردند،
فرشتگان بر آنان فرود مىآيند [و مىگويند:]
«هان، بيم مداريد و غمين مباشيد، و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد.
زندگی و مرگ اهل حسادت مثل زندگی و مرگ اهل نور نیست!
«مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ»
زندگی و مرگ اهل نور، نورانی است!
زندگی و مرگ اهل حسادت، ظلمانی است!
[سورة الجاثية (۴۵): الآيات ۲۱ الى ۲۵]
أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئاتِ
أَنْ نَجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ
سَواءً مَحْياهُمْ وَ مَماتُهُمْ
ساءَ ما يَحْكُمُونَ (۲۱)
آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شدهاند پنداشتهاند
كه آنان را مانند كسانى قرار مىدهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند
[به طورى كه] زندگى آنها و مرگشان يكسان باشد؟
چه بد داورى مىكنند.
وَ خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ
وَ لِتُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ (۲۲)
و خدا آسمانها و زمين را به حقّ آفريده است،
و تا هر كسى به [موجب] آنچه به دست آورده پاداش يابد،
و آنان مورد ستم قرار نخواهند گرفت.
أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ
وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ
وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ
وَ جَعَلَ عَلى بَصَرِهِ غِشاوَةً
فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ
أَ فَلا تَذَكَّرُونَ (۲۳)
پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده
و خدا او را دانسته گمراه گردانيده
و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديدهاش پرده نهاده است؟
آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟
آيا پند نمىگيريد؟
وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا
وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ
وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ (۲۴)
و گفتند:
«غير از زندگانى دنياى ما [چيز ديگرى] نيست؛
مىميريم و زنده مىشويم، و ما را جز طبيعت هلاك نمىكند.»
و[لى] به اين [مطلب] هيچ دانشى ندارند [و] جز [طريق] گمان نمىسِپرند.
وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ
ما كانَ حُجَّتَهُمْ إِلاَّ أَنْ قالُوا
ائْتُوا بِآبائِنا إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (۲۵)
و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود،
دليلشان همواره جز اين نيست كه مىگويند:
«اگر راست مىگوييد پدران ما را [حاضر] آوريد.»
[سورة الأعراف (۷): الآيات ۹۴ الى ۹۵]
وَ ما أَرْسَلْنا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ (۹۴)
و در هيچ شهرى، پيامبرى نفرستاديم
مگر آنكه مردمش را به سختى و رنج دچار كرديم تا مگر به زارى درآيند.
ثُمَّ بَدَّلْنا مَكانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا
وَ قالُوا قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ
فَأَخَذْناهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (۹۵)
آنگاه به جاى بدى [=بلا]، نيكى [=نعمت] قرار داديم تا انبوه شدند و گفتند:
«پدرانِ ما را [هم مسلماً به حكم طبيعت] رنج و راحت مىرسيده است.»
پس در حالى كه بىخبر بودند بناگاه [گريبان] آنان را گرفتيم.
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۵ الى ۷]
وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ
أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ
أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ
وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ
وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ (۵)
و اگر عجب دارى، عجب از سخن آنان [=كافران] است كه:
«آيا وقتى خاك شديم، به راستى در آفرينش جديدى خواهيم بود؟»
اينان همان كسانند كه به پروردگارشان كفر ورزيدهاند
و در گردنهايشان زنجيرهاست،
و آنان همدم آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.
وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ
وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ
وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ (۶)
و پيش از رحمت، شتابزده از تو عذاب مىطلبند
و حال آنكه پيش از آنان [بر كافران] عقوبتها رفته است،
و به راستى پروردگار تو نسبت به مردم -با وجود ستمشان- بخشايشگر است،
و به يقين پروردگار تو سختكيفر است.
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا
لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ
إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ (۷)
و آنان كه كافر شدهاند مىگويند:
«چرا نشانهاى آشكار از طرف پروردگارش بر او نازل نشده است؟»
[اى پيامبر،] تو فقط هشداردهندهاى، و براى هر قومى رهبرى است.
[سورة الرعد (۱۳): الآيات ۱۹ الى ۲۴]
أَ فَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمى إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (۱۹)
پس، آيا كسى كه مىداند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده، حقيقت دارد، مانند كسى است كه كوردل است؟ تنها خردمندانند كه عبرت مىگيرند.
الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمِيثاقَ (۲۰)
همانان كه به پيمان خدا وفادارند و عهد [او] را نمىشكنند.
وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخافُونَ سُوءَ الْحِسابِ (۲۱)
و آنان كه آنچه را خدا به پيوستنش فرمان داده مىپيوندند و از پروردگارشان مىترسند و از سختى حساب بيم دارند.
وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (۲۲)
و كسانى كه براى طلب خشنودى پروردگارشان شكيبايى كردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزيشان داديم، نهان و آشكارا انفاق كردند، و بدى را با نيكى مىزدايند، ايشان راست فرجام خوش سراى باقى.
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَها وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّيَّاتِهِمْ وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ (۲۳)
[همان] بهشتهاى عدن كه آنان با پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان كه درستكارند در آن داخل مىشوند، و فرشتگان از هر درى بر آنان درمىآيند.
سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ (۲۴)
[و به آنان مىگويند:] «درود بر شما به [پاداش] آنچه صبر كرديد. راستى چه نيكوست فرجام آن سراى!»
[سورة القصص (۲۸): الآيات ۵۱ الى ۵۵]
وَ لَقَدْ وَصَّلْنا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ (۵۱)
و به راستى، اين گفتار را براى آنان پىدرپى و به هم پيوسته نازل ساختيم، اميد كه آنان پند پذيرند.
الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ يُؤْمِنُونَ (۵۲)
كسانى كه قبل از آن، كتاب [آسمانى] به ايشان دادهايم، آنان به [قرآن] مىگروند.
وَ إِذا يُتْلى عَلَيْهِمْ قالُوا آمَنَّا بِهِ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا مِنْ قَبْلِهِ مُسْلِمِينَ (۵۳)
و چون بر ايشان فرو خوانده مىشود، مىگويند: «بدان ايمان آورديم كه آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست؛ ما پيش از آن [هم] از تسليمشوندگان بوديم.»
أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ (۵۴)
آنانند كه به [پاس] آنكه صبر كردند و [براى آنكه] بدى را با نيكى دفع مىنمايند و از آنچه روزىشان دادهايم انفاق مىكنند، دو بار پاداش خواهند يافت.
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ (۵۵)
و چون لغوى بشنوند از آن روى برمىتابند و مىگويند: «كردارهاى ما از آنِ ما و كردارهاى شما از آنِ شماست. سلام بر شما، جوياى [مصاحبت] نادانان نيستيم.»
[سورة الإسراء (۱۷): الآيات ۴ الى ۸]
وَ قَضَيْنا إِلى بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً (۴)
و در كتاب آسمانى[شان] به فرزندان اسرائيل خبر داديم كه: «قطعاً دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و قطعاً به سركشى بسيار بزرگى برخواهيد خاست.»
فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولاً (۵)
پس آنگاه كه وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد، بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مىگماريم، تا ميان خانهها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند، و اين تهديد تحققيافتنى است.
ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً (۶)
پس [از چندى] دوباره شما را بر آنان چيره مىكنيم و شما را با اموال و پسران يارى مىدهيم و [تعداد] نفرات شما را بيشتر مىگردانيم.
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ لِيَسُوؤُا وُجُوهَكُمْ وَ لِيَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ كَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ لِيُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِيراً (۷)
اگر نيكى كنيد، به خود نيكى كردهايد، و اگر بدى كنيد، به خود [بد نمودهايد]. و چون تهديد آخر فرا رسد [بيايند] تا شما را اندوهگين كنند و در معبد[تان] چنانكه بار اول داخل شدند [به زور] درآيند و بر هر چه دست يافتند يكسره [آن را] نابود كنند.
عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يَرْحَمَكُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْكافِرِينَ حَصِيراً (۸)
اميد است كه پروردگارتان شما را رحمت كند، و[لى] اگر [به گناه] بازگرديد [ما نيز به كيفر شما] بازمىگرديم، و دوزخ را براى كافران زندان قرار داديم.
[سورة النمل (۲۷): الآيات ۱۱ الى ۱۴]
إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ (۱۱)
ليكن كسى كه ستم كرده سپس -بعد از بدى– نيكى را جايگزين [آن] گردانيده، [بداند] كه من آمرزنده مهربانم.
وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ (۱۲)
و دستت را در گريبانت كن تا سپيدِ بىعيب بيرون آيد. [اينها] از [جمله] نشانههاى نُهگانهاى است [كه بايد] به سوى فرعون و قومش [ببرى]، زيرا كه آنان مردمى نافرمانند.»
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ (۱۳)
و هنگامى كه آيات روشنگر ما به سويشان آمد گفتند: «اين سحرى آشكار است.»
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (۱۴)
و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روى ظلم و تكبّر آن را انكار كردند. پس ببين فرجام فسادگران چگونه بود.
[سورة آلعمران (۳): آية ۱۲۰]
إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ يَفْرَحُوا بِها وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ (۱۲۰)
اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مىكند؛ و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مىشوند؛ و اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، نيرنگشان هيچ زيانى به شما نمىرساند؛ يقيناً خداوند به آنچه مىكنند احاطه دارد.
وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ
حسود با خدا مکر میکنه و میگه:
خدایا، اگه علوم ربانی رو سر راهم قرار بدهی، حتما تولید اعمال صالح میکنم!
خدا که سرِ قولش هست و نقششو خوب بازی میکنه،
اما وقتی امتحان کربلا پیش میاد، حسود، جا میزنه! نیرنگ میزنه!
نتیجه این نیرنگ زشتش هم به خودش برمیگرده!
خدا با حسود، هم اتمام نعمت میکنه و هم اتمام حجّت میکنه!
[سورة فاطر (۳۵): الآيات ۴۱ الى ۴۵]
إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ أَنْ تَزُولا
وَ لَئِنْ زالَتا إِنْ أَمْسَكَهُما مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ
إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً (۴۱)
همانا خدا آسمانها و زمين را نگاه مىدارد تا نيفتند،
و اگر بيفتند بعد از او هيچ كس آنها را نگاه نمىدارد؛
اوست بردبار آمرزنده.
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ
فَلَمَّا جاءَهُمْ نَذِيرٌ ما زادَهُمْ إِلاَّ نُفُوراً (۴۲)
و با سوگندهاى سخت خود به خدا سوگند ياد كردند
كه اگر هرآينه هشداردهندهاى براى آنان بيايد،
قطعاً از هر يك از امّتها[ى ديگر] راهيافتهتر شوند،
و[لى] چون هشداردهندهاى براى ايشان آمد، جز بر نفرتشان نيفزود.
اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ
وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ
فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ
فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً
وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلاً (۴۳)
[انگيزه] اين كارشان فقط گردنكشى در [روىِ] زمين و نيرنگ زشت بود؛
و نيرنگ زشت جز [دامن] صاحبش را نگيرد.
پس آيا جز سنّت [و سرنوشتِ شوم] پيشينيان را انتظار مىبرند؟
و هرگز براى سنّت خدا تبديلى نمىيابى
و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى يافت.
أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ
وَ كانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً
وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ فِي السَّماواتِ وَ لا فِي الْأَرْضِ
إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً (۴۴)
آيا در زمين نگرديدهاند تا فرجام [كار] كسانى را كه پيش از ايشان [زيسته]
و نيرومندتر از ايشان بودند بنگرند؟
و هيچ چيز، نه در آسمانها و نه در زمين، خدا را درمانده نكرده است،
چرا كه او همواره داناى تواناست.
وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِما كَسَبُوا ما تَرَكَ عَلى ظَهْرِها مِنْ دَابَّةٍ
وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى
فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبادِهِ بَصِيراً (۴۵)
و اگر خدا مردم را به [سزاى] آنچه انجام دادهاند مؤاخذه مىكرد،
هيچ جنبندهاى را بر پشت زمين باقى نمىگذاشت؛
ولى تا مدّتى معيّن مهلتشان مىدهد،
و چون اجلشان فرا رسد خدا به [كار] بندگانش بيناست.
قلبِ بینور؛ ریشه زشتی درون
واژه قرآنی «سوء» فقط به معنای گناه نیست؛
بلکه پرده از یک کجی و ناهنجاری عمیق درونی برمیدارد.
این واژه غالباً با حسد، تکبّر و اعراض از نور الهی همراه است.
زمانی که قلب از نور تقدیرات الهی و هدایت ولایی رویگردان میشود،
تاریک، تنگ و از نظر روحی خفه میگردد.
قرآن میفرماید:
«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى»
(سوره روم، آیه ۱۰)
«و عاقبت آنان که بدی کردند، بدترین شد.»
اینجا صرفاً صحبت از گناه ظاهری نیست؛
بلکه سخن از امتناع باطنی از پذیرش نور الهی است.
آدم حسود، مدام با تقسیمبندی الهی در ستیز است؛
از نصیب ربانی خود ناخشنود است و از دیگران نیز کینه به دل دارد.
این حالت، نهتنها گناه، بلکه زشتترین شکل زشتی در روح انسان است.
در کلام معصومین علیهمالسلام، حسد، زشتترین خصلت، نشانه ابلیس و بیماریای است که روح را بدشکل و بدقواره میسازد.
وقتی قلب از نور خدا جدا میشود، شکل باطنیاش ناهنجار میشود؛
مثل سکهای که ظاهرش براق است اما درونش زنگزده و پوسیده است.
اما قرآن راه بازگشت را هم نشان داده:
«كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ»
(سوره یوسف، آیه ۲۴)
«چنین کردیم تا او را از بدی و زشتکاری منصرف کنیم.»
این انصراف، لطفی الهی است؛ اما نیازمند دیدن «برهان رب» با چشم قلب است.
این برهان، تنها دانایی نیست، بلکه نوری است ربانی که به قلب میتابد و مؤمن را به زشتی حسادت آگاه میسازد؛ نوری که او را به پذیرش حکمت الهی و رضایت به تقدیر ربّانی سوق میدهد.
در نهایت، زیباترین قلب، قلبی است که به سهم ربّانیاش راضی است و رو به نور دارد، نه پشت به آن.