دکتر محمد شعبانی راد

قلب را شخم بزن! راه نجات، نور است! قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها!

Plow the Heart! The Path to Salvation Is Light — Qad Aflaha Man Zakkāhā

Salvation begins not from the outside, but from within — in the soil of the heart.

The Quran declares: “Qad aflaha man zakkāhā” — “Truly successful is the one who purifies it [the soul].”
But what is this purification, this “tazkiyah”? It is not just moral cleansing. It is the deep spiritual tilling of the heart — plowing through the hardened soil of ego, envy, and heedlessness so that the seeds of divine light can take root and grow.

The Arabic word “aflaha” comes from the same root as plowing the earth. Just as a farmer breaks the world open to prepare it for growth, the believer must break open the self to let in the light of divine guidance. The more the soil resists, the deeper the plow must go.

And what is the plow? It is divine light.
It is the knowledge of the divine teacher — the ma‘lim nūrānī — whose presence tills the soil of our souls, breaks our inner idols, and plants the seeds of eternal life.

This is why the adhān calls out: “Ḥayya ʿala al-falāḥ” — “Come to true success!”
It’s not just a call to prayer. It’s a call to awaken, to let the light enter, to surrender to the hand of God working through His chosen guides.

So come —
Plow the heart. Let the light in.
That is the only way out. That is the only way home.

Qad aflaha man zakkāhā.

«فلح» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«فَلَحتُ الأرض: شَقَقتُها، زمین را شخم زدم.»
مفهوم «النجاة من الشرور و إدراك الخير و الصلاح» از این واژه استنباط می‌شود.
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»
مانع حسادت رو کنار بزن، رستگاری و پیروزی حتمی است!
«قَدْ أَفْلَحَ‏ الْمُؤْمِنُونَ»
حوادث، زمین قلب رو شخم میزنن و حسابی تفتیشش میکنن!
نور، به قلبها سَرَک میکشه!
نور، قلب تاریک را شخم می‌زند!
پیش به سوی این نور!
«حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ»

در ریشه‌شناسی «فَلَحَ»، معنای «شکافتن» و «شخم زدن» به چشم می‌خورد.
فرهنگ‌نامه‌های عربی می‌نویسند:
«فَلَحتُ الأرض: شَقَقتُها»،
یعنی «زمین را شخم زدم و آماده کاشت کردم.»
آری، فلح یعنی آمادگی برای نور!
یعنی:
دور کردن موانع تاریکی
بیرون ریختن سنگ‌های حسادت
آماده ساختن خاک قلب برای رویش بذر ایمان
خداوند می‌فرماید:
«قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها» (الشمس: 9)
یعنی «رستگار شد کسی که آن (نفس) را تزکیه کرد.»
تزکیه یعنی پاکسازی از حسد، از شهوت، از خودبینی…
و نور، زمین دل را شخم می‌زند تا بذر ایمان بروید و به بار بنشیند.
در جای دیگر می‌فرماید:
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» (المؤمنون: 1)
یعنی «بی‌تردید اهل ایمان رستگار شدند.»
اما این ایمان، فقط یک باور ذهنی نیست.
ایمان، نوری است که زمین دل را زیر و رو می‌کند!
نور، به قلب‌ها سرک می‌کشد؛
تاریکی‌ها را می‌بیند و آنها را از ریشه بیرون می‌کشد!
حوادث تلخ زندگی، در حقیقت بیل‌های خدا هستند برای شخم زدن دل‌هایی که سنگی شده‌اند…
اگر اهل حسادت باشی، زمین قلبت سفت می‌شود و نور نمی‌تواند در آن نفوذ کند!
و ندای ملکوت است که می‌گوید:
«حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ»
یعنی برخیز برای رستگاری! برخیز برای آماده‌سازی زمین قلبت برای نور!
اگر نور «ولایت» وارد قلب شود، آن را می‌شکافد، می‌تکاند، و از حسادت پاک می‌کند.
و این آغاز فلاح است؛ آغازی برای رویش گل‌های ایمان.

حَيَّ عَلَى اَلْفَلاَحِ، یعنی چه؟

امام علی علیه السلام:
… وَ أَمَّا قَوْلُهُ
حَيَّ عَلَى اَلْفَلاَحِ
فَإِنَّهُ يَقُولُ
أَقْبِلُوا إِلَى بَقَاءٍ لاَ فَنَاءَ مَعَهُ
وَ نَجَاةٍ لاَ هَلاَكَ مَعَهَا
وَ تَعَالَوْا إِلَى حَيَاةٍ لاَ مَوْتَ مَعَهَا
وَ إِلَى نَعِيمٍ لاَ نَفَادَ لَهُ
وَ إِلَى مُلْكٍ لاَ زَوَالَ عَنْهُ
وَ إِلَى سُرُورٍ لاَ حُزْنَ مَعَهُ
وَ إِلَى أُنْسٍ لاَ وَحْشَةَ مَعَهُ
وَ إِلَى نُورٍ لاَ ظُلْمَةَ مَعَهُ
وَ إِلَى سَعَةٍ لاَ ضِيقَ مَعَهَا
وَ إِلَى بَهْجَةٍ لاَ اِنْقِطَاعَ لَهَا
وَ إِلَى غِنًى لاَ فَاقَةَ مَعَهُ
وَ إِلَى صِحَّةٍ لاَ سُقْمَ مَعَهَا
وَ إِلَى عِزٍّ لاَ ذُلَّ مَعَهُ
وَ إِلَى قُوَّةٍ لاَ ضَعْفَ مَعَهَا
وَ إِلَى كَرَامَةٍ يَا لَهَا مِنْ كَرَامَةٍ
وَ عَجِّلُوا إِلَى سُرُورِ اَلدُّنْيَا وَ اَلْعُقْبَى وَ نَجَاةِ اَلْآخِرَةِ وَ اَلْأُولَى

وَ فِي اَلْمَرَّةِ اَلثَّانِيَةِ
حَيَّ عَلَى اَلْفَلاَحِ
فَإِنَّهُ يَقُولُ
سَابِقُوا إِلَى مَا دَعَوْتُكُمْ إِلَيْهِ وَ إِلَى جَزِيلِ اَلْكَرَامَةِ وَ عَظِيمِ اَلْمِنَّةِ وَ سَنِيِّ اَلنِّعْمَةِ وَ اَلْفَوْزِ اَلْعَظِيمِ وَ نَعِيمِ اَلْأَبَدِ فِي جِوَارِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ.

امّا سخن مؤذّن كه مى‌گويد:
«بشتاب به سوى رستگارى»
مثل اين است كه مى‌گويد:
به سوى پايدارى و نجات روى بياوريد نه به سوى نابودى و هلاكت
و به سوى زندگى‌اى بياييد كه با آن مرگى نيست
و به سوى نعمت‌هايى بياييد كه تمام‌نشدنى است
و به سوى حكومتى بياييد كه نابودى ندارد
و به سوى شادى‌اى بياييد كه غمى با آن نيست
و به سوى الفتى بياييد كه وحشتى با آن نيست
و به سوى نورى بياييد كه با آن تاريكى وجود ندارد
و به سوى وسعتى حركت كنيد كه تنگى در آن نيست
و به سوى سُرورى بياييد كه قطع نمى‌شود
و به سوى بى‌نيازى حركت كنيد كه فقرى با آن نيست
و به سوى سلامتى‌اى بياييد كه با آن بيمارى وجود ندارد
و به سوى سربلندى حركت كنيد كه با آن ذلّتى نيست
و به سوى قدرتى بياييد كه ضعفى در آن نيست
و به سوى جايگاهى بشتابيد كه جايگاه ويژه‌اى است
و بشتابيد به سوى خشنودى دنيا و آخرت و نجات آخرت و دنيا

و اين‌كه در مرتبۀ دوم مى‌گويد:
«بشتاب به سوى رستگارى»
يعنى مى‌گويد:
به سوى آن‌چه به سوى آن دعوت شده‌ايد [نماز] و به سوى جايگاه بزرگ، عطاى زياد، نعمت‌هاى بالا، رستگارى بزرگ، نعمت‌هاى هميشگى در كنار حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله در مكانى حقيقى، نزد پادشاهى قدرتمند از يكديگر سبقت بگيريد.

تعبیر زیبای «حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» در اذان و اقامه، تنها یک دعوت ظاهری به نماز نیست، بلکه صدایی است از عمق آسمان دل، ندایی است از ملکوت، فراخوانی است به سمت نوری که همه‌ی تاریکی‌ها را می‌شکافد و زمین قلب را آماده رویش می‌سازد.
اما برای فهم عمیق‌تر این ندا، هیچ بیانی گویا‌تر از کلمات امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام نیست که این فراخوان را چنین شرح می‌دهد:
وقتی مؤذن فریاد می‌زند:
«حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ»
یعنی برخیزید!
برخیزید به‌سوی بقای همیشگی، نه فانی شدنی
برخیزید به‌سوی نجات جاودان، نه هلاکت زودگذر
برخیزید به‌سوی حیات حقیقی، نه زندگی‌ای آمیخته به مرگ
برخیزید به‌سوی نعمت بی‌پایان، نه متاع تمام‌شدنی
برخیزید به‌سوی پادشاهی پایدار، نه مُلکی که زوال دارد
برخیزید به‌سوی شادی بدون غم، انس بدون وحشت، نوری بدون ظلمت
برخیزید به‌سوی سعۀ بی‌تنگی، بهجت بی‌انقطاع، غنای بدون نیاز، عزت بی‌ذلت، قوّت بی‌ضعف
و برخیزید به‌سوی کرامتی که چه کرامتی است!
و در نوبت دوم که مؤذن تکرار می‌کند:
«حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ»
امیرالمؤمنین علیه‌السلام آن را چنین معنا می‌کند:
«شتاب کنید!»، «سبقت بگیرید!»
به‌سوی:
کرامت بزرگ، نعمت عالی، و فوز عظیم
نعیم جاودانه در جوار پیامبر خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله
در جایگاه صدق، نزد پادشاه مقتدر!

پس وقتی صدای مؤذن بلند می‌شود:
«حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ»
یعنی زمین قلبت را برای نور آماده کن!
یعنی بشتاب برای شکافتن تاریکی دل با نور علم و ولایت!
یعنی دعوتی برای آنکه از حسد، بخل، و دنیاپرستی رها شوی و به بهجت وصال نور برسی!
این همان شخم زدنِ دل است
همان آغازِ رشد
همان معنای فلح
و همان راهی که تو را به نور ولایت می‌رساند…
آیا آماده‌ای بگویی: لبیک یا مؤذنِ نور؟
حیّ على الفلاح! لبّیک…

آری…
صدای مؤذن فقط یک صدا نیست،
«حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» تنها یک جمله نیست،
این صیحه‌ای است از عالم بالا،
دعوتی است از عرش،
فراخوانی است برای آنکه در مزرعۀ دل، بذر نور ولایت را از دست معلم ربانی بگیری…
این “فلاح” چگونه محقق می‌شود؟
نه با عبادتی کور
نه با دانشی بی‌معلم
نه با تقلید از جاهلانِ پرادعا…
بلکه:
با شناختن آن معلمی که واسطۀ نور خداست، و آموختن از او!
یعنی همان یوسف نازنینی که خدا در قصه‌ها مخفی‌اش نکرد!
یعنی همان موسی‌ای که مادرش مأمور شد بگوید:
“قُصِّيهِ!” دنبال ردّ پای نورش برو!
فلاح یعنی:
قلبی که در برابر معلم ربانی نرم شده
و خود را به دست تعلیم او سپرده است
فلاح یعنی:
دریافت علوم نورانی آنلاین از زبان ولیّ خدا
نه از ذهن آفلاین خود و تحلیل‌های سطحی
بلکه از سرچشمۀ علم الهی
فلاح یعنی:
بدانی که «باب الله» بر روی زمین، یک دلِ نورانی است
یک انسان الهی است
یک معلّم آسمانی است
که خدا او را برگزیده تا تو از او علم بیاموزی
و با آن علم، زمین قلبت را شخم بزنی
و گل‌های نور در آن برویانی
پس «حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» یعنی:
به سمت این باب الله بیا
به سمت این قلب نورانی بیا
به سمت این معلّم ربانی بیا
که بدون او، هیچ رستگاری‌ای در کار نیست
حیّ علی الفلاح یعنی:
ای اهل ایمان! رستگاری فقط در مسیر نور است، و نور فقط از معلم نورانی می‌تابد.
فلاح از این‌جا آغاز می‌شود:
وقتی دستانت را،
آغشته به خاک تیره و سنگینِ نفس،
با تمام فروتنی و امید،
به سوی معلم نورانی دراز می‌کنی و می‌گویی:
«ای باغبان آسمانی…
زمین قلبم هرچند خشک و پر از خار،
اما مشتاق بذر نور توست؛
بکار… تعلیم کن… نور بتابان…
که من آماده‌ام برای فلاح!»
در همین لحظه است که فلاح آغاز می‌شود…
و او خواهد کاشت…
و خدا خواهد رویاند…
و تو رستگار خواهی شد…

امام علی علیه السلام:
«أَطِعِ اَلْعِلْمَ وَ اِعْصِ اَلْجَهْلَ تُفْلِحْ.»
«از علم تبعيت كن و از نادانی دور باش تا رستگار شوی.»
+ «بدنبال نور علم، بدنبال معلم نورانی!»

و اینجاست که نور رستگاری، یعنی «فلاح»، از افق اطاعت از علم نازل‌شده از آسمان طلوع می‌کند.
امام علی علیه‌السلام می‌فرماید:
«أَطِعِ اَلْعِلْمَ وَ اِعْصِ اَلْجَهْلَ تُفْلِحْ.»
«از علم تبعیت کن و از جهل دوری گزین تا فلاح و رستگاری را دریابی.»
یعنی رستگاری، پاداش کسی است که نور علم را اطاعت کرده، نه اینکه فقط آن را بشنود.
و جهل، همان حجاب تیره‌ای‌ است که میان دل و نور ولایت ایستاده و اجازه نمی‌دهد بذر نور در زمین قلب شکوفا شود.
پس اگر می‌خواهی دعوت «حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ» را پاسخ دهی،
باید با تمام وجود، به سوی آن علمی بروی که در سینه‌ی معلم ربانی است؛
علمی که از ملکوت آمده و در قالب امر و نهی‌های نورانی، قلب تو را به بهشتِ عمل و اندیشه رهنمون می‌سازد.
این اطاعت از علم،
همان تسلیم و تمکین در برابر نور است…
و همین تسلیم،
آغاز شخم‌زدن خاک‌های تیره‌ی نفس و رویش بهار فلاح در مزرعه‌ی قلب توست.

[سورة الشمس (۹۱): الآيات ۱ الى ۱۵]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها (۱)
سوگند به خورشيد و تابندگى‌‏اش،
وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها (۲)
سوگند به مَه چون پى [خورشيد] رَوَد.
وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها (۳)
سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند،
وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها (۴)
سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد،
وَ السَّماءِ وَ ما بَناها (۵)
سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت،
وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها (۶)
سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد،
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها (۷)
سوگند به نَفْس و آن كس كه آن را درست كرد؛
فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها (۸)
سپس پليدكارى و پرهيزگارى‌‏اش را به آن الهام كرد،
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها (۹)
كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد،
وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها (۱۰)
و هر كه آلوده‌‏اش ساخت، قطعاً درباخت.
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها (۱۱)
[قوم‏] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند.
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها (۱۲)
آنگاه كه شقى‏‌ترينشان بر[پا] خاست.
فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها (۱۳)
پس فرستاده خدا به آنان گفت:
«زنهار! ماده‏‌شتر خدا و [نوبت‏] آب‏خوردنش را [حرمت نهيد]».
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها (۱۴)
و[لى‏] دروغزنش خواندند و آن [ماده‏‌شتر] را پى كردند،
و پروردگارشان به [سزاى‏] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد.
وَ لا يَخافُ عُقْباها (۱۵)
و از پيامدِ كار خويش، بيمى به خود راه نداد.
+ مقاله «خطرناکترین بازی! بازی با آتش!»

داستان تکراری:
اهل حسادت، با کتمان نور حقیقت و تکذیب آن و تهمت زدن به آن،

در واقع ناقه صالح علیه السلام را پی کردند!
«فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها»
«و[لى‏] دروغزنش خواندند و آن [ماده‏‌شتر] را پى كردند.»

فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها

به او کار زشت و زیبایش را شناساند
بعد او را مخیّر گردانید تا هر راهی را خواست اختیار کند.

چجوری؟! با قبض و بسط نور قلبها!

خدای مهربان با قبض نور قلب ما «الله یقبض و یبصط»، و ایجاد ظلمت و تاریکی درون،
به ما می‌فهماند که افکار و اعمال زشت و اشتباه را مرتکب شده‌ایم.
«فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها قَالَ مَعْرِفَهًُْ الْحَقِّ مِنَ الْبَاطِل.»
و اینک این ما هستیم که باید اختیارا از این کلام نورانی شنیده شده با قلب خود «سَمِعْنا»،
اطاعت کنیم و طلب استغفار و بخشش نماییم. «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا».
اهل حسادت، علیرغم شنیدن کلام نورانی، اختیارا و خودخواسته،
گستاخانه با آتش بازی کردند و خوراک آتش جهنم شدند! «سَمِعْنا وَ عَصَيْنا».

[سورة النساء (۴): آية ۴۶]
مِنَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ
وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ
وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ
وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِيلاً (۴۶)
برخى از آنان كه يهودى‌‏اند، كلمات را از جاهاى خود برمى‏‌گردانند، و با پيچانيدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دين [اسلام، با درآميختن عِبرى به عَربى‏] مى‌‏گويند: «شنيديم و نافرمانى كرديم؛ و بشنو [كه كاش‏] ناشنوا گردى.» و [نيز از روى استهزا مى‏‌گويند:] «راعنا» [كه در عربى يعنى: به ما التفات كن، ولى در عبرى يعنى: خبيث ما،]
و اگر آنان مى‏‌گفتند: «شنيديم و فرمان برديم، و بشنو و به ما بنگر»،
قطعاً براى آنان بهتر و درست‌‏تر بود،
ولى خدا آنان را به علّت كفرشان لعنت كرد،
در نتيجه جز [گروهى‏] اندك ايمان نمى‏‌آورند.

امام صادق علیه السلام:
وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها قَالَ خَلَقَهَا وَ صَوَّرَهَا
وَ قَوْلُهُ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها أَیْ عَرَّفَهَا وَ أَلْهَمَهَا ثُمَّ خَیَّرَهَا فَاخْتَارَت.
وَنَفْسٍ وَ ما سَوَّاها؛
یعنی آن را آفرید و صورت بخشید.
آیه: فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها
یعنی به او کار زشت و زیبایش را شناساند بعد او را مخیّر گردانید تا هر راهی را خواست اختیار کند.

المفلحون:
و ما بمعناه و يشتمل علی الفلاح کمن افلح و نحوه قد ورد فی الاخبار ان الائمه و شيعتهم خصوصا الصابرين منهم فی زمان غيبه الامام (ع) هم المفلحون و من اهل الفلاح
و هو لغه البقاء الظفری ای هم الظافرون بما طلبوا الباقون فی الجنه
و قد يقال لکل من عقل و جزم و تکاملت فيه خلال الخير قد افلح
و لا شک ان لا خير اعظم من الولايه و التمسک بها کما مر فی الخير
فالفلاح هو التمسک بالولايه
و لذا قيل للشيعه المتمسکين بها المفلحون کما مر فی خبر فی الغيب.
و فی امالی الصدوق و غيره عن سلمان الفارسی رضی الله عنه انه قال لعلی (ع)
يا اباالحسن قلما اقبلت انت و انا عند رسول الله (ص) الا قال
يا سلمان هذا و حزبه هم المفلحون يوم القيامه.
و الاخبار فی هذا عديده.

«المفلحون»:
و آنچه هم‌معنا با آن است، مانند «أَفْلَحَ» و شبیه آن، در روایات آمده است که ائمه علیهم‌السلام و شیعیانشان، به‌ویژه آنان که در دوران غیبت امام (علیه‌السلام) صبر می‌ورزند، همان رستگاران‌اند و از اهل فلاح به شمار می‌آیند.
و از نظر لغوی، «فلاح» به معنای بقای همراه با پیروزی است؛ یعنی آنان‌که آنچه را طلب کرده‌اند، بدان دست یافته‌اند و در بهشت ماندگارند.
و گفته شده است: هرکس که عقل ورزد و یقین داشته باشد و صفات نیکو در وجودش کامل شده باشد، گفته می‌شود که او رستگار (مفلح) است.
و شکی نیست که هیچ خیری بالاتر از ولایت و تمسک به آن نیست؛ چنان‌که در تعریف خیر نیز بیان شد.
پس «فلاح» همان تمسک به ولایت است؛
و به همین دلیل، به شیعیانی که بر ولایت تمسک جسته‌اند، «المفلحون» گفته شده است؛
چنان‌که در روایتی دربارۀ دوران غیبت نیز آمده است.
و در کتاب «أمالی صدوق» و غیر آن، از سلمان فارسی (رضی الله عنه) روایت شده است که گفت:
ای ابوالحسن! هرگاه تو نزد رسول خدا (صلى‌ الله‌ علیه‌ و آله) می‌آمدی و من نیز حضور داشتم،
پیامبر همواره می‌فرمود:
ای سلمان! این مرد (یعنی علی علیه‌السلام) و یاران او، همان رستگاران روز قیامت‌اند.
و احادیث در این باره بسیار فراوان است.

إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

قرآن، راه رستگاری را در تزکیهٔ قلب، در اطاعت از نور ولایت، و در وفاداری به معلم ربانی می‌داند. اما در برابر آن، تصویری روشن از اهل حسادت نیز ترسیم می‌کند:
«إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
سوره یوسف، آیه ۲۳
یوسف گفت:
«پناه بر خدا! او پروردگار من است و جایگاه نیکویی برایم فراهم کرده، بی‌تردید، ستمکاران رستگار نمی‌شوند.»
این عبارت، در دلِ صحنه‌ای بسیار حساس و سرنوشت‌ساز بیان شده:
در جایی که تمام درها قفل شده‌اند…
در جایی که «شهوت» و «میل» و «تمنای خام» با قدرت تمام قلب را احاطه کرده‌اند…
اما یوسف علیه‌السلام راه تزکیه را انتخاب می‌کند. چون نگاهش به معلم ربانی است.
چون هنوز «نور» را فراموش نکرده.
چون باطنش با نور ولایت شخم خورده.
در برابر او، زلیخا نماد کسانی است که پشت به نور کرده‌اند و قلبشان را به دست خواهش‌های تاریک داده‌اند.
و یوسف می‌گوید:
«إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
یعنی:
اهل ظلم،
اهل حسد،
اهل شهوت‌های بی‌مرز،
و کسانی که از معلم ربانی فاصله می‌گیرند و درهای دلشان را بر نور می‌بندند،
هرگز رستگار نخواهند شد!

رستگاری = «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا»
عدم رستگاری = «إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»
و خط مرز بین این دو، نحوهٔ مواجهه با نور است:
اگر دل را شخم بزنی و اجازه دهی نور معلم ربانی در آن جوانه بزند، اهل فلاح خواهی شد.
اما اگر به او پشت کنی و درها را ببندی، در تاریکی خواهی ماند… هرچقدر هم که جایگاه ظاهری‌ات عالی باشد!

در زمین دلت بذر نور بکار،
تا از جمله «المفلحون» باشی، نه از جمله «الظالمون»!

قلب را شخم بزن! راه نجات، نور است! قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا!
نجات، از بیرون آغاز نمی‌شود؛ از درون آغاز می‌شود — از خاک دل انسان.
قرآن می‌فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» — «بی‌تردید، رستگار شد کسی که آن [نفس را] پاک گردانید.»
اما این پاک‌سازی یعنی چه؟ تَزکیه شخم‌زدن عمیق دل است — شکافتن خاک سخت‌شدهٔ نفس، حسادت، و غفلت تا نور ولایت بتواند در آن نفوذ کند، ریشه بدواند و رشد کند.
ریشه واژه «أَفْلَحَ» در زبان عربی، همان ریشه شخم‌زدن زمین است.
همان‌گونه که کشاورز خاک را می‌شکافد تا آن را آمادهٔ رویش کند، مؤمن نیز باید دل خود را بشکافد تا نور هدایت الهی در آن وارد شود.
هرچه خاکِ دل سخت‌تر باشد، شخم عمیق‌تری لازم است.
و آن شخم‌زن چیست؟ نور الهی است.
همان نوری که از طریق معلم ربانی می‌تابد — همان معلم نورانی که زمین قلب ما را زیرورو می‌کند، بت‌های پنهان‌شده درون ما را درهم می‌شکند، و بذرهای حیات ابدی را می‌کارد.
به همین دلیل است که در اذان گفته می‌شود: «حَیَّ عَلَی الْفَلَاحِ» — «بشتابید به سوی رستگاری!»
این فقط دعوت به نماز نیست. دعوتی است به بیدار شدن، به ورود نور، به تسلیم در برابر دستی که از جانب خدا می‌آید و از طریق ولیّ او عمل می‌کند.
پس بیا…
قلبت را شخم بزن! نور را وارد کن!
این تنها راه نجات است… این تنها راه بازگشت به خانه است.

قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا.

مشتقات ریشۀ «فلح» در آیات قرآن:

أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (5)
يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِيَ مَواقيتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَيْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (189)
وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (104)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَةً وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (130)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (200)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (35)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَيْسِرُ وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (90)
قُلْ لا يَسْتَوِي الْخَبيثُ وَ الطَّيِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبيثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (100)
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ‏ الظَّالِمُونَ (21)
قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‏ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ‏ الظَّالِمُونَ (135)
وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (8)
أَ وَ عَجِبْتُمْ أَنْ جاءَكُمْ ذِكْرٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَلى‏ رَجُلٍ مِنْكُمْ لِيُنْذِرَكُمْ وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَصْطَةً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (69)
الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ وَ يَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتي‏ كانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذينَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (157)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا لَقيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (45)
لكِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (88)
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ‏ الْمُجْرِمُونَ (17)
قُلْ إِنَّ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ‏ (69)
قالَ مُوسى‏ أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَكُمْ أَ سِحْرٌ هذا وَ لا يُفْلِحُ‏ السَّاحِرُونَ (77)
وَ راوَدَتْهُ الَّتي‏ هُوَ في‏ بَيْتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَكَ قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوايَ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ‏ الظَّالِمُونَ (23)
وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ‏ (116)
إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعيدُوكُمْ في‏ مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذاً أَبَداً (20)
فَأَجْمِعُوا كَيْدَكُمْ ثُمَّ ائْتُوا صَفًّا وَ قَدْ أَفْلَحَ‏ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‏ (64)
وَ أَلْقِ ما في‏ يَمينِكَ تَلْقَفْ ما صَنَعُوا إِنَّما صَنَعُوا كَيْدُ ساحِرٍ وَ لا يُفْلِحُ‏ السَّاحِرُ حَيْثُ أَتى‏ (69)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (77)
قَدْ أَفْلَحَ‏ الْمُؤْمِنُونَ (1)
فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (102)
وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ‏ الْكافِرُونَ (117)
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (31)
إِنَّما كانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنينَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (51)
وَ قالَ مُوسى‏ رَبِّي أَعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدى‏ مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ‏ الظَّالِمُونَ (37)
فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسى‏ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحينَ‏ (67)
وَ أَصْبَحَ الَّذينَ تَمَنَّوْا مَكانَهُ بِالْأَمْسِ يَقُولُونَ وَيْكَأَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ يَقْدِرُ لَوْ لا أَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْنا لَخَسَفَ بِنا وَيْكَأَنَّهُ لا يُفْلِحُ‏ الْكافِرُونَ (82)
فَآتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْكينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ ذلِكَ خَيْرٌ لِلَّذينَ يُريدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (38)
أُولئِكَ عَلى‏ هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (5)
لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (22)
وَ الَّذينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ في‏ صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (9)
فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ (10)
فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطيعُوا وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏ (16)
قَدْ أَفْلَحَ‏ مَنْ تَزَكَّى (14)
قَدْ أَفْلَحَ‏ مَنْ زَكَّاها (9)

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی