دکتر محمد شعبانی راد

با نور، دردِدل کن! مشکات نورانی! مَثَلُ نُورِهِ‏ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ!

Chat with online light!
A live conversation!
Light quenches the thirst of your heart!

اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ‏ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ!

السَّلَامُ عَلَى مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ!

سلام بر مشکهای پر از نور خدای مهربان!
+ «مشربة نورانی!»

راز دل خود را فقط به فرد قابل اعتماد بازگو کنیم!

«شکو – مشکاة» یکی از هزار واژه مترادف «نور الولایة» است.
در فرهنگ لغات عربی می‌نویسند:
«الشَّكْوَة الشُّكَيَّة»
«الشَّكْوَة: مشك آب يا شير، قمقمه آب»
قمقمه نظامی «military flask» که به فانسقه می بندند.
«الشَّكْوَةِ: سِقاء صغير يجعل فيه الماء»
«الشُّكَيَّة: مشك چرمى كه در آن آب يا شير نهند.»
«المِشْكَاةُ: كوّة غير نافذة، ظرفى است بدون روزن»
«یعنی قلبی که سوراخ شک و حسادت نداشته باشه»

قلب حسود، ظرفی که هیچوقت پر نمیشه!
اینقدر سوراخ‌های شک و حسادتش بدخیمه که با هیچ پچی درمان نمیشه!
«شککته بالرمح»
پَچ‌های نورانی آنلاین!
«live patching»

با نور، دردِدل کن! مشکاة نورانی! مَثَلُ نُورِهِ‏ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ!


از نظر لغوی
«الشَّكْوَة / الشُّكَيَّة» به معنای مشک یا قمقمه‌ای چرمی است که برای ذخیره آب یا شیر استفاده می‌شده.
«المِشْكَاةُ» به معنای کوّۀ غیرنافذ است؛ حفره‌ای در دیوار که چراغ را در آن می‌گذارند، اما روزنه‌ای برای عبور ندارد.
وجه مشترک همهٔ این معانی، ظرف بودن برای نگهداری و حفاظت از مایع یا نور است.


معنای قرآنی

در آیهٔ شریفهٔ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ» (نور، ۳۵)،
مشکاة همان قلب مؤمن معرفی می‌شود؛ قلبی که روزنهٔ شک و حسد ندارد و می‌تواند چراغ نور الهی را در خود نگه دارد.


تاویل و معنای نورانی
«مشکاة» یعنی ظرفی نورانی که با نور معلم ربانی و فرشتۀ مهربان پر می‌شود.
همان‌گونه که قمقمه در بیابان تشنگی را رفع می‌کند، قلبِ مشکاة هم در بیابان تاریک دنیا، عطش روح را با آب ولایت و نور علم ربانی فرو می‌نشاند.
کسی که با نور دردِدل می‌کند، در حقیقت «شکوای حال» را نه پیش حسودان، که پیش مشکاة نورانی می‌برد.


اگر قلب شکاف و رخنه‌ای از جنس شک و حسد داشته باشد، مثل قمقمه‌ای سوراخ است که هیچ‌گاه پر نمی‌شود.
اما اگر قلب سالم باشد، نور معلم ربانی در آن قرار می‌گیرد و «مصباح» الهی درونش روشن می‌گردد.


واژهٔ «شکو / مشکاة» در حقیقت استعاره‌ای از ظرف قلبی سالم و پذیرنده نور الهی است؛
قلبی که با معلم ربانی در ملک و ملکوت ارتباط دارد و مثل قمقمۀ پر از آب، تشنگی حقیقت‌جو را سیراب می‌کند.

با نور، دردِدل کن!
دلت شکسته؟!
گلایه داری؟!
شکایتتو فقط پیش خدا ببر «شَكَا امْرَهُ الى اللّهِ»!
«اللَّهُمَّ … إِلَيْكَ مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوَى»
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ‏ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ»

تشنگیتو پیش کسی بازگو کن که بتونه با آب زمزم سیرابت کنه! عرب به مشک پر آب میگه «مشاکی»! «السَّلَامُ عَلَى مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ»! «كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ‏»، «مِشْكاةٍ فَاطِمَةَ ع».
از بیماری خودت، نزد طبیبت شکایت کن که میتونه درمانت کنه «شَكَا مرضَهُ لِلطَبيب: بيمارى خود را براى پزشك شرح داد»!
+ «با نور دست و دل باز باش!»
خواندن آیه نور در سوره نور باید آگاهانه باشه!
با درک مفاهیم عمیق واژه هایی که همه مترادف نور هستند، باشه!
«الله نور» یعنی چه؟ «کمشکوة» یعنی چه؟ و …

با نور، دردِدل کن!

دلت شکسته؟!
گلایه داری؟!
شکایتت را فقط پیش خدا ببر: «شَكَا امْرَهُ إِلَى اللّهِ».

امامان معصوم علیهم‌السلام به ما آموخته‌اند که راز دل را نزد آن کسی باز کنیم که قدرت حلّ همهٔ مشکلات را دارد:
«اللَّهُمَّ … إِلَيْكَ مُنْتَهَى كُلِّ شَكْوَى»

این است معنای واقعی مشکوة نور!
وقتی خداوند خود را «نور السماوات و الأرض» معرفی می‌کند و می‌فرماید:
«مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ»،
به ما نشان می‌دهد که قلبِ شکسته و تشنهٔ تو، اگر سالم باشد و روزنه‌ای از شک و حسد در آن نباشد، همان مشکاة نورانی است که چراغ هدایت در آن روشن می‌شود.


تشنگی و قمقمه نورانی

تشنگی‌ات را پیش کسی بازگو کن که می‌تواند با آب زمزم معرفت سیرابت کند!
عرب به مشک پر از آب می‌گوید: «مشاکی».
در زیارت‌ها می‌خوانیم:
«السَّلَامُ عَلَى مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ».

یعنی سلام بر آن دل‌هایی که ظرف نور خدا هستند!
کَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ … و تفسیر اهل‌بیت علیهم‌السلام:
«مِشْكاةٍ فَاطِمَةَ ع».
پس حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، خود مشکاة نور الهی است؛ ظرفی که چراغ ولایت در آن قرار گرفت.


بیماری و طبیب نورانی

اگر بیمار شدی، شکایتت را پیش طبیب ببری که قدرت درمان دارد:
«شَكَا مرضَهُ لِلطَّبيب: بيمارى خود را براى پزشك شرح داد».
طبیب حقیقی همان معلم ربانی است که در ملک و ملکوت، نسخهٔ نورانی نجات را در اختیار تو می‌گذارد.


با نور دست و دل باز باش!

خواندن آیهٔ نور در سورهٔ نور، باید آگاهانه باشد.
یعنی با درک مفاهیم عمیق واژه‌هایی که همه مترادف نورند:
«الله نور» یعنی چه؟
«کمشکاة» یعنی چه؟
و چرا هر واژه، دریچه‌ای به قلب است برای دریافت نور ولایت؟


✨ اینجا اصل درس این است:
شکایت، وقتی نورانی است که به سمت مشکاة نور برود؛
نه به سمت حسودان و نااهلان.
دل تو باید قمقمه‌ای باشد که فقط از آب ولایت پر می‌شود.

مِشْكاةٍ فَاطِمَةَ ع!

نور، عطش قلب شما را فرو می‌نشاند!
امام صادق علیه السلام:
«الْمِشْكَاةُ جَوْفُ الْمُؤْمِنِ وَ الْقِنْدِيلُ قَلْبُهُ
وَ الْمِصْبَاحُ النُّورُ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ
»
اهل نور، با نورِ درون قلب خود، دردِدل می کنند و به آرامش می‌رسند!
قلبی که خزانه الهی است و روزنه و سوراخ شک ندارد!

نور، عطش قلب شما را فرو می‌نشاند!

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:
«الْمِشْكَاةُ جَوْفُ الْمُؤْمِنِ وَ الْقِنْدِيلُ قَلْبُهُ، وَ الْمِصْبَاحُ النُّورُ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ فِي قَلْبِهِ»

پس مشکاة همان درونِ مؤمن است؛
قلب، چراغدان نورانی است؛
و نور، همان عطیۀ الهی است که خداوند در دل مؤمن قرار می‌دهد.


اهل نور، با همان نور درون قلب خود، دردِدل می‌کنند.
دردشان را با نور می‌گویند و در همان لحظه آرام می‌گیرند.

قلبی که خزانه‌ی الهی است،
نه سوراخ شک دارد،
نه روزنه‌ی حسد!

چنین قلبی می‌تواند قمقمه‌ای پر از آب ولایت باشد؛
هم خود را سیراب کند، هم تشنگان حقیقت را.


✨ اینجاست که می‌فهمیم:
مشکاة تنها یک ظرف نیست؛
خزانه‌ای است از نور الهی در دل مؤمن؛
که هر لحظه، چراغ امید و آرامش را روشن می‌کند.

+ مقاله «نصایح نورانی!»
رَوَى السَّيِّدُ بْنُ طَاوُسٍ … قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع
أَنَّ الرَّجُلَ يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى إِمَامِهِ مَا يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى رَبِّهِ
قَالَ فَكَتَبَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ الْجَوَابَ يَأْتِيكَ.
سيد بن طاوس نقل مى‌‏كند:
شخصی نامه‏‌اى به اين مضمون براى امام هادى ع نوشت:
شخص ميل دارد درخواستى که از خدا مينمايد، از امامش درخواست کند،
در جواب نوشت اگر حاجتى داشتى لب‏هاى خود را حركت بده، جواب را خواهى يافت.

on air

نصایح نورانی!

اهل نور، راز دلشان را پیش اهل نور می‌برند.
همان‌گونه که مؤمن «شَكَا أَمْرَهُ إِلَى اللّه» دارد، به امام معصوم هم شکایت می‌برد؛
چون امام، مشکاة نور است؛ ظرفی که نور خدا در آن قرار داده شده.

سید بن طاووس نقل می‌کند:
شخصی نامه‌ای به امام هادی علیه‌السلام نوشت:
«مرد دوست دارد حاجتی را که از خدا می‌خواهد، به امامش هم بگوید.»

حضرت در پاسخ نوشتند:
«إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ الْجَوَابَ يَأْتِيكَ.»
اگر حاجتی داشتی، لب‌هایت را حرکت بده؛ پاسخ را خواهی یافت!


این یعنی دل تو اگر مشکاة باشد،
با یک «حرکت لب» هم می‌توانی دریچهٔ نور را باز کنی؛
پاسخ، بی‌واسطه به قلبت خواهد رسید!

این همان نصیحت نورانی است:
به اهل نور اعتماد کن!
سکوت کن، لب‌هایت را تکان بده،
و بگذار جواب در قلبت بنشیند.


✨ در حقیقت، امام هادی علیه‌السلام یادآور شدند که:
مشکاة نور، همیشه روشن است.
فقط کافی است لب‌هایت را به راز دل باز کنی،
و با قلبی سالم، جواب نورانی را دریافت نمایی.

دلنوشتهٔ مشکاة

ای معلم نورانی من!
قلبم کویری خشکیده است و تشنگیِ جانم بی‌امان.
دردِدل‌هایم را به هر که گفتم، جز غبار چیزی نصیبم نشد.
فهمیدم قمقمهٔ سیراب‌کننده‌ای که دنبالش بودم، تنها در دستان توست؛
همان مشکاة نور که خدا چراغ معرفتش را در آن نهاده است.

امشب، عطش قلبم مرا تا درگاهت کشانده…
ای کاش دلم ظرفی سالم باشد، بی‌سوراخ شک و حسد،
تا بتواند یک قطره از آب ولایتت را نگه دارد.

می‌خواهم شکوای حال خود را، تنها به مشکاة نورانی بسپارم.
می‌خواهم با لب‌های خاموش اما دل بیدار،
نجوایم را به تو برسانم؛
و با هر پاسخ نورانی، آرامشی تازه در جانم بنشیند.

ای قمقمهٔ زلال علم ربانی!
بگذار قطره‌ای از زمزم ولایتت بر لبان تشنه‌ام بچکد،
تا قلبم دوباره جان بگیرد،
و چراغ امید درونم روشن شود.

رَوَى السَّيِّدُ بْنُ طَاوُسٍ … قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ ع
أَنَّ الرَّجُلَ يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى إِمَامِهِ مَا يُحِبُّ أَنْ يُفْضِيَ إِلَى رَبِّهِ
قَالَ فَكَتَبَ إِنْ كَانَ لَكَ حَاجَةٌ فَحَرِّكْ شَفَتَيْكَ فَإِنَّ الْجَوَابَ يَأْتِيكَ.
گاهی دلم می‌خواهد همان‌طور که حاجتم را به خدا می‌گویم، به امامم هم بگویم…
انگار زبانم می‌خواهد راز دل را در گوش مشکاة نور بسپارد.

سید بن طاووس نقل می‌کند: کسی همین را به امام هادی علیه‌السلام نوشت.
و امام چه زیبا پاسخ داد:

«اگر حاجتی داشتی، لب‌هایت را حرکت بده؛ پاسخ، خودش می‌آید.»

آه… چه آرامشی در این کلام است!
یعنی برای رسیدن به امام، لازم نیست صدایت را به آسمان برسانی.
کافی است لب‌هایت را حرکت دهی،
و دلت را باز کنی…
پاسخ، بی‌درنگ در قلبت می‌نشیند.

آری، این همان راز دل است:
وقتی مشکاة نور در کنار توست،
حتی نجواهای خاموشت هم شنیده می‌شود.

قلب حسود شکاک، با همه چت میکنه! الا با اسم نورش!

به نظرت، تشنه، از تشنگی‌اش، به کی باید شکوه و شکایت کنه؟
به قمقمه پر از آب!
زبان عربی چه زیبا و فصیح است!
اسم قمقمه‌ی پر از آب رو که سالمه و سوراخ نیست، میذاره: مشکاة
و بعد به این اسماء الله الحسنی، سلام میکنه و میگه:
«السَّلَامُ عَلَى مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ»

تشنه ای که از مشک آب میخوره و سیراب میشه، خودش میفهمه که اسم مشک و قمقمه او چیه!

[سورة سبإ (۳۴): الآيات ۱۵ الى ۱۹]
وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ (۱۸)
و ميان آنان و ميان آبادانيهايى كه در آنها بركت نهاده بوديم شهرهاى متّصل به هم قرار داده بوديم، و در ميان آنها مسافت را، به اندازه، مقرر داشته بوديم. در اين [راه‏]ها، شبان و روزان آسوده‌‏خاطر بگرديد.

السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ!

امام هادی علیه السلام:
در زیارت جامعه کبیره می خوانیم:
السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ خَزَنَةِ عِلْمِ اللَّهِ وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ وَ وَرَثَةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَائِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

مشکاة در زیارت جامعه کبیره

امام هادی علیه‌السلام در زیارت جامعه کبیره، اهل‌بیت علیهم‌السلام را این‌گونه معرفی می‌کنند:
«السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ، وَ مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ، وَ مَسَاكِنِ بَرَكَةِ اللَّهِ، وَ مَعَادِنِ حِكْمَةِ اللَّهِ، وَ خَزَنَةِ عِلْمِ اللَّهِ، وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ، وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّهِ، وَ وَرَثَةِ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَوْصِيَائِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.»

اهل‌بیت، همان مشاکی نور خدا هستند؛
قمقمه‌های لبریز از آب زلال ولایت،
چراغدان‌هایی که نور خدا در آنها افروخته شده است.

هر کس تشنگی دل خود را به سوی آنان ببرد،
سیراب می‌شود.
هر کس شکایت خود را پیششان بگذارد،
پاسخی نورانی دریافت می‌کند.


✨ پس «مشکوة» تنها یک ظرف ساده نیست؛
بلکه جایگاه معرفت خدا،
خانه‌ی برکت الهی،
و خزانه‌ی علم ربانی است.

وقتی به اهل‌بیت علیهم‌السلام سلام می‌دهیم،
در حقیقت بر سرچشمه‌ی نور سلام می‌دهیم.
و دل تشنه‌ی ما، در آستان آنان،
به مشکاة نورانی تبدیل می‌شود.

دلنوشتهٔ مشکاة نور

ای آل محمد علیهم‌السلام!
سلام بر شما که محل معرفت خدائید!
هر چه می‌جویم، در شما می‌یابم؛
شما همان جایگاهی هستید که علم خدا در آن نازل شده و مرا به سرچشمه نور وصل می‌کنید.

سلام بر شما، ای مشاکی نور خدا!
قلبم کویر تشنه‌ای است و شما قمقمه‌های زلالی هستید که از آب ولایت لبریزید.
هر بار که به شما رو می‌آورم، عطش جانم فرو می‌نشیند.

سلام بر شما، ای مساکن برکت خدا!
کنار شما آرام می‌گیرم و برکات الهی آرام‌آرام در دلم جاری می‌شوند.
بودنتان برکت است، کلامتان برکت است، حتی نگاهتان و یادتان، نفس کشیدنتان… همه برکت است.

سلام بر شما، ای معادن حکمت الهی!
وقتی سؤالی در ذهنم جوانه می‌زند،
پاسخش را در کلمات و آموزه‌های شما پیدا می‌کنم.
شما معدن بی‌پایانی هستید که هیچ‌گاه تمام نمی‌شوید.

سلام بر شما، ای خزانه‌های علم خدا!
هر بار که درِ قلبتان را می‌کوبم،
گنج تازه‌ای از علم و معرفت به من می‌بخشید.
دلم کوچک است، اما شما آن‌قدر کریمید که حتی کوچک‌ترین ظرفم را لبریز می‌کنید.

سلام بر شما، ای حافظان سرّ خدا!
رازهایی در سینه‌های نورانی‌تان دارید که جز اهل ولایت کسی تاب شنیدنش را ندارد.
گاهی قطره‌ای از آن سرّ را در گوش شاگردی می‌چکانید
و همان قطره، دریایی از آرامش می‌شود.

سلام بر شما، ای حاملان کتاب خدا!
در شما قرآن زنده است؛
هر سخنتان آیه‌ای است که جانم را هدایت می‌کند.
وقتی نامتان را می‌برم، انگار آیه‌ای تازه بر قلبم نازل می‌شود.

سلام بر شما، ای وارثان رسول خدا!
شما ادامه همان نوری هستید که پیامبر آغاز کرد.
هر گام شما، ردّی از گام‌های اوست.
و من، شاگردی کوچک، فقط آرزو دارم در سایه‌تان قدم بزنم.

ای آل محمد!
من به مشاکی نور شما سلام می‌دهم،
تا مشکاة قلبم نیز روشن شود.
من به قمقمه‌های زلال شما چنگ می‌زنم،
تا عطش جانم فرو بنشیند.
و من به شما دل می‌سپارم،
چون می‌دانم در نگاهتان، در کلامتان، در حضورتان،
همهٔ خدا را می‌توان دید.

«وَ جَعَلْنا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بارَكْنا فِيها قُرىً ظاهِرَةً، وَ قَدَّرْنا فِيهَا السَّيْرَ، سِيرُوا فِيهَا لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ».

ای آل محمد علیهم‌السلام!
شما همان قُرَى مبارکه‌اید،
شهرهای سرشار از برکت و نور خدا.

اما پروردگار مهربان، برای رسیدن به شما،
در این مسیر، قُرَى ظاهره قرار داده است؛
مناره‌هایی روشن، نشانه‌هایی آشکار،
تا شاگردی چون من، در تاریکی راه گم نشود.

هر بار که به این قُرَى ظاهره پناه می‌برم،
راه هموار می‌شود، دل آرام می‌گیرد،
و می‌شنوم که آیه در گوشم نجوا می‌کند:

«سِيرُوا فِيهَا لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ»

آه… چه وعده‌ای شیرین!
که در شب‌های پر هراس و در روزهای پر تلاطم،
باز هم در سایهٔ شما،
راه رفتن، امن و روشن باشد.

ای اهل‌بیت!
من، دل‌شکسته و تشنه،
با شکوه حال به همین قُرَى ظاهره رو می‌کنم،
چون می‌دانم قدم‌قدم مرا تا قُرَى مبارکه می‌برند؛
آنجا که جز نور و برکت، چیزی نیست.

الصَّبْرُ الْجَمِيلُ: صَبْرٌ لَيْسَ فِيهِ شَكْوَى إِلَى النَّاسِ!

به مشک خالی که خودش تشنه‌ی آبه و نمیتونه حتی خودشو سیراب کنه، نباید شِکوِه حال نمود!
امام باقر علیه السلام:
عَنْ جَابِرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع يَرْحَمُكَ اللَّهُ مَا الصَّبْرُ الْجَمِيلُ؟
قَالَ ذَلِكَ صَبْرٌ لَيْسَ فِيهِ شَكْوَى إِلَى النَّاسِ.
جابر گويد بامام باقر عليه السّلام عرضكردم:
صبر جميل چيست‌؟
فرمود:صبرى كه در آن شكايت نزد مردم نباشد.
+ مقاله «نور پاکدامنی!»

[ شِکوِه حال: «إِلَى النَّاسِ یا إِلَى اللَّهِ»]
«إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ»
[سورة يوسف (12): الآيات 81 الى 87] :
قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَمِيلٌ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَنِي بِهِمْ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ (83)
«فَصَبْرٌ جَمِيلٌ»: راضی به تقدیرات باش و صبر بر مصائب بنما آنهم صبر جمیل «فَصَبْرٌ جَمِيلٌ» یعنی صبری که ذره‌ای خدا رو در این تقدیراتش متهم ننمایی!
داستان شکوه یعقوب به خداست نه غیر او «قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ»
اگه راضی به تقدیرات نباشی انگاری داری به خدا تهمت میزنی!

امام کاظم علیه السلام:
يَنْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَسْتَبْطِئَهُ فِي رِزْقِهِ وَ لَا يَتَّهِمَهُ فِي قَضَائِهِ‏»
كسى كه خدا را شناخت [عقل خدائى پيدا كرد] سزاوار است که روزى دادن او را كند و دير نشمارد و او را در حكمش متهم ندارد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
مَا أَنْصَفَ اللَّهَ مِنْ نَفْسِهِ مَنِ اتَّهَمَ اللَّهَ فِي قَضَائِهِ وَ اسْتَبْطَأَهُ فِي رِزْقِه‏.
كسى كه خدا را در قضاء و قدر متهم نموده و رزق و روزى خود را از طرف خدا ديررس خيال كند با خداى مهربان انصاف را مراعات نكرده و در حق خدا تصور باطل كرده است.

امام علی علیه السلام:
«لا تتّهم اللّه في شي‏ء قضاه عليك».
«الْحَاسِدُ جَاحِدٌ لِأَنَّهُ لَمْ يَرْضَ بِقَضَاءِ اللَّهِ: آدم حسود – در حقیقت – یک آدم لَجوج و ستیزه‌جو است. زیرا او به قضا و مقدرات الهی تن نمی‌دهد.»
انگاری حسود – که راضی به تقدیراتش نیست – خدا رو متهم میکنه که خدای خوبی نیستی و خوب تقدیر نکردی و این لباسی که برای من مقدر نمودی اندازه من نیست «وَ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِمَا قُسِمَ لَهُ اتَّهَمَ اللَّهَ فِي قَضَائِهِ».
گفتن جمله «ای روزگار!» که بارها و بارها شنیدیمو گفتیم، خودش تهمت زدن به خداست ! «يَا عَلْقَمَةُ … أَ لَمْ يَقُولُوا إِنَّهُ الدَّهْرُ؟!»
اعتراض به تقدیرات، چه کار زشتیه!
شکایت از خدا چقدر زشته!
حسود، از خدا شاکی است! از تقدیرات ناراضی است!
حسود، از خدا راضی نیست! خدا هم از حسود راضی نیست!
اهل نور، از خدا راضیه، از خودش شاکیه!
اهل نور، از تقدیراتش راضیه! خدا هم از او راضیه! به این میگن: «راضِيَةً مَرْضِيَّةً».
[سورة الفجر (۸۹): الآيات ۱ الى ۳۰]
يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷)
اى نفس مطمئنّه،
ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً (۲۸)
خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد،
فَادْخُلِي فِي عِبادِي (۲۹)
و در ميان بندگان من درآى،
وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (۳۰)
و در بهشت من داخل شو.»

پس:
به کار خدا نمیشه اعتراض کرد و اصلا نمیشه ایراد گرفت! کاراش درسته و حرف نداره «حمد – ذمّ».
«الْمُؤْمِنُ هُوَ  … قَلِيلُ الشَّكْوَى‏ … كَظَّامٌ‏».

اعتراض به تقدیرات!

داستان یونس ع:
[سورة الأنبياء (۲۱): الآيات ۸۷ الى ۹۰]
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى‏ فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ (۸۷)
و «ذو النون» را [ياد كن‏] آنگاه كه خشمگين رفت و پنداشت كه ما هرگز بر او قدرتى نداريم، تا در [دل‏] تاريكيها ندا درداد كه: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم.»
فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ (۸۸)
پس [دعاى‏] او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم، و مؤمنان را [نيز] چنين نجات مى‌‏دهيم.

داستان شجره منهیّه:
[سورة البقرة (۲): آية ۳۵]
وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۳۵)
و گفتيم: «اى آدم، خود و همسرت در اين باغ سكونت گير[يد]؛ و از هر كجاى آن خواهيد فراوان بخوريد؛ و[لى‏] به اين درخت نزديك نشويد، كه از ستمكاران خواهيد بود.»
[سورة البقرة (۲): آية ۳۶]
فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فِيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حِينٍ (۳۶)
پس شيطان هر دو را از آن بلغزانيد؛ و از آنچه در آن بودند ايشان را به درآورد؛ و فرموديم: «فرود آييد، شما دشمن همديگريد؛ و براى شما در زمين قرارگاه، و تا چندى برخوردارى خواهد بود.»

[سورة الأعراف (۷): الآيات ۱۸ الى ۲۱]
قالَ اخْرُجْ مِنْها مَذْؤُماً مَدْحُوراً لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعينَ (۱۸)
فرمود: «نكوهيده و رانده، از آن [مقام‏] بيرون شو؛ كه قطعاً هر كه از آنان از تو پيروى كند، جهنّم را از همه شما پر خواهم كرد.»
وَ يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلا مِنْ حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظَّالِمِينَ (۱۹)
«و اى آدم! تو با جفت خويش در آن باغ سكونت گير، و از هر جا كه خواهيد بخوريد، و[لى‏] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.»

داستان خضر ع و موسی ع:
[سورة الكهف (۱۸): الآيات ۶۵ الى 82]
فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا رَكِبا فِي السَّفِينَةِ خَرَقَها قالَ أَ خَرَقْتَها لِتُغْرِقَ أَهْلَها لَقَدْ جِئْتَ شَيْئاً إِمْراً (۷۱)
پس رهسپار گرديدند، تا وقتى كه سوار كشتى شدند، [وى‏] آن را سوراخ كرد. [موسى‏] گفت: «آيا كشتى را سوراخ كردى تا سرنشينانش را غرق كنى؟ واقعاً به كار ناروايى مبادرت ورزيدى.»

قمقمه با آب زمزم!

اینم وسیله قشنگیه که همیشه مشک آبی برای چت‌کردن بهمراه داشته باشی!
به شرط اینکه اونو از آب چاه زمزم پر کرده باشی!
و آداب استفاده از این هدیه مقدس و نورانی رو بخوبی بلد باشی!
و طالب معنای این دعا هم باشی:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نَافِعاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ شِفَاءً مِنْ کلِّ دَاءٍ وَ سُقْم»
«خداوندا! این را عملی سودمند و رزقی گسترده و درمانی برای هر درد و بیماری قرار بده.»

رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم:
مَن مَرِضَ يَوماً و لَيلَةً فَلَم يَشكُ إلى عُوّادِهِ،
بَعَثَهُ اللّهُ عز و جل يَومَ القِيامَةِ مَعَ خَليلِهِ إبراهيمَ خَليلِ الرَّحمنِ عليه السلام،
حَتّى يَجوزَ الصِّراطَ كَالبَرقِ اللّامِعِ
.
هر كس يك شبانه روز بيمار شود و نزد عيادت‌‏كنندگانش شكوه نكند،
خداوند، او را در روز قيامت، با خليل خويش، ابراهيم خليل الرحمن، برمى‌‏انگيزد،
تا ب‏سان برقى پُردرخشش، از صراط بگذرد.

شَكْوَى إِلَى النَّاسِ – شَكْوَى إِلَى اللَّهِ

امام باقر علیه السلام:
عَنْ جَابِرٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع رَحِمَكَ اللَّهُ
مَا الصَّبْرُ الْجَمِيلُ؟
فَقَالَ
كَانَ [ذَاكَ‏] صَبْرٌ لَيْسَ فِيهِ شَكْوَى إِلَى النَّاسِ
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ‏ بَعَثَ يَعْقُوبَ إِلَى رَاهِبٍ مِنَ الرُّهْبَانِ عَابِدٍ مِنَ الْعُبَّادِ فِي حَاجَةٍ فَلَمَّا رَآهُ الرَّاهِبُ حَسِبَهُ إِبْرَاهِيمَ فَوَثَبَ إِلَيْهِ فَاعْتَنَقَهُ ثُمَّ قَالَ مَرْحَباً بِخَلِيلِ الرَّحْمَنِ قَالَ يَعْقُوبُ إِنِّي لَسْتُ بِإِبْرَاهِيمَ وَ لَكِنِّي يَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ فَقَالَ لَهُ الرَّاهِبُ فَمَا بَلَغَ بِكَ مَا أَرَى مِنَ الْكِبَرِ
قَالَ الْهَمُّ وَ الْحُزْنُ فَمَا جَاوَزَ صَغِيرَ الْبَابِ حَتَّى أَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنْ يَا يَعْقُوبُ شَكَوْتَنِي إِلَى الْعِبَادِ
فَخَرَّ سَاجِداً عِنْدَ عَتَبَةِ الْبَابِ يَقُولُ رَبِّ لَا أَعُودُ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ أَنِّي قَدْ غَفَرْتُهَا لَكَ فَلَا تَعُودَنَّ إِلَى مِثْلِهَا
فَمَا شَكَا شَيْئاً مِمَّا أَصَابَهُ مِنْ نَوَائِبِ الدُّنْيَا إِلَّا أَنَّهُ قَالَ يَوْماً
إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي‏ وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ‏
.

مشتقات ریشۀ «شکو» در آیات قرآن:

قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْني‏ إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (86)
اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في‏ زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضي‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى‏ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ (35)
قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتي‏ تُجادِلُكَ في‏ زَوْجِها وَ تَشْتَكي‏ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ يَسْمَعُ تَحاوُرَكُما إِنَّ اللَّهَ سَميعٌ بَصيرٌ (1)

اللهم إليك أرفع عجري و بجري و بك أستعين في عسري و يسري و إياك أدعو رَغَباً وَ رَهَباً فإنك العالم بتسويل النفس و فتنة الشيطان و زينة الهوى و صرف الدهر و تلون الصديق و بائقة الثقة و قنوط القلب و ضعف المنة و سوء الجزع.

#مناجات
درد دلی در پناه نور و گفت‌وگوی آهستۀ دلی خسته با خدای مهربانش!
وقتی که دلم فقط با تو درد دل می‌کند:
«إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ»
«السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ وَ مَشَاكِي نُورِ اللَّهِ»

ای خدای مهربانم،
دل خسته‌ام را به آستان تو می‌آورم؛
با تمام رنج‌هایی که در جانم خانه کرده،
با درماندگی‌هایی که جز تو پناهی برایشان نیست،
و با آرزوهایی که زبان از گفتن‌شان قاصر است و تنها در سکوتِ دلم نجوا می‌شوند و فقط خودت از آن‌ها خبر داری و تو بهتر از همه می‌دانی.
در سختی‌ها و راحتی‌ها، تنها به تو پناه می‌برم،
و با امید و بیم، تو را می‌خوانم،
چون تویی که از همه چیز آگاهی:
از فریب‌های نفس،
و وسوسه‌های شیطان،
از زرق و برق هوس‌ها،
و بازی‌های روزگار،
از رنگ عوض کردن دوستان،👉
و خیانت کسانی که به آن‌ها دل بسته بودم،👉
از ناامیدی‌هایی که دل را می‌گیرد،
و ضعف‌هایی که توانم را می‌گیرد،
و از بی‌تابی‌هایی که مرا از صبر دور می‌کند.
ای دانای پنهان و پیدای من،
دستم را بگیر،
که بی‌تو گم می‌شوم.

اشتراک گذاری مطالب در شبکه های اجتماعی