“Buyers of Light and Fire! Never Trade Divine Destiny for Any Price!
They Purchased Misguidance with Guidance!
Whoever Sells His Soul Seeking God’s Pleasure!”
This article explores the profound concept of “شری” (buying or selling) from both a praiseworthy and blameworthy perspective rooted in Islamic teachings. In its positive sense, شری symbolizes the heartfelt acceptance and pursuit of divine light and guidance — the “Light of Wilaya” — which fills and nourishes the believer’s soul. Conversely, in its negative aspect, it represents envy and the harmful desires that cloud the heart and lead one away from truth.
Drawing on linguistic insights, the term شری literally means “to fill” or “to purchase,” reflecting how the heart becomes filled with either pure light or destructive longing. This duality is reflected in the spiritual economy of the soul, where one trades their inner state—choosing either the illuminating words of angels or the deceitful whispers of Satan.
The article further emphasizes the narrative of Prophet Yusuf (Joseph, peace be upon him) as a metaphor for divine light that should never be sold for the fleeting temptations of the world. It warns against the false buyers of Yusuf—those who, after glimpsing the light, sell it cheaply for vain desires.
In addition, the article cites Quranic verses and Hadiths illustrating how true believers willingly “sell” their souls in exchange for the pleasure of God, embodying patience, steadfastness, and ultimate spiritual victory. The spiritual merchant who invests in divine pleasure gains immeasurable rewards, while those who trade away their souls for lower desires suffer loss.
Ultimately, this discourse calls for deep reflection on what fills the heart—whether the pure radiance of faith or the consuming fire of envy—and invites readers to choose wisely the true currency of their soul.
مبادلۀ کالا به کالا – داد و ستد
Are you a buyer of Hell
or a buyer of Heaven?
Heaven Or Hell?
It’s Your Choice!
«شری» در معنای ممدوح یکی از هزار واژۀ مترادف «نور الولایۀ»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف «حسد» است.
«شری ممدوح» یعنی یوسف، و «شری مذموم» یعنی تمنا.
«شری» همان «بضاعة» است.
در فرهنگ لغات عربی مینویسند:
«أشرى حوضه: ملأه»
«عن ابن الأعرابيّ: أَشرَى حوضَه: مَلأَهُ، و أَشرَى جِفانَه، إذا ملأَها للضِّيفان»
«ابنالأعرابی گفته است: أَشرى حوضَه یعنی حوضش را پُر کرد،
و أَشرى جِفانَه یعنی ظرفهای پذیراییاش را برای مهمانان پُر کرد.»
مفهوم: پر کردن! بدنبال اینکه اون کالا رو میبینه، حبّ اون کالا دلش رو جوری پر میکنه که برای خریدنش هر قیمتی رو بگی میپردازه. پس مفهوم تحصیل و بدست آوردن و ستاندن کالا بدنبال این موضوع مهم صورت میگیره که بعد از دیدن اون کالا، دلش میره! و خواستار اون میشه و قیمتشو هم میپردازه. این میشه معنای زیبای واژۀ «شری».
مفهوم: «تحصيل شيء و أخذه في جريان أمره»
میخواهیم بگوییم: اینکه با نور، قلبتو پر میکنی، یا با حسد!
این میشه معنای ممدوح و مذموم واژۀ «شری»
در داد و ستد هم همین مفهوم هست:
چیزی رو میدی و چیزی رو میگیری و با اون چیزی که گرفتی قلبتو پر میکنی!
در معنای مذموم اینجوری میشه که تمنا یک برقی میزنه و تمام قلب حسود رو پر میکنه!
برای همینه که در معامله و داد و ستد، یوسف رو میده و تمنایی که قلبشو پر کرده، انتخاب میکنه!
مفهوم انتخاب کردن و مبادله و معاوضه کردن در واژۀ «شری» است.
اینکه کلام فرشته رو انتخاب میکنی یا کلام شیطان رو.
«شري البرق: إذا تفرّق في وجه الغيم»
«أَشْرَى البرقُ: برق درخشيد و درخشندگى آن بسيار شد.»
درخشش برق، چهرۀ ابر را پر کرد!
«تَشَرَّى: پراكنده شد.»
«شَرِيَ الجلدُ: پوست كهير درآورد. تمام بدنش خارش گرفت و ریخت بیرون! کهیر زد!»
«الشَّرْيَان: شريان، سرخرگ، شريان كه خون را از قلب به همه بدن منتقل مىكند. انگاری همۀ بدن رو پر میکنه!»
یعنی نور یا تمنا، در قلب پراکنده شد و همۀ قلب رو پر کرد.
«الشَّارِي- ج شُرَاة [شري] : دنبالۀ كشيدۀ برق كه از صاعقه در آسمان پديد آيد.»
اینکه برق تمنا چشمشو و دلشو گرفته و پر کرده یا برق زیبایی نور یوسف؟!
حالا معلوم میشه مشتری و خریدار تمناست یا یوسف!
به مشتری میگن مشتری چون کالای مغازۀ فروشنده، چشم اونو پر کرده و اونو مجبور کرده بیاد این کالا رو از تو به هر قیمتی که میگی بخره!
به مشتری میگن مشتری چون حالا که این جنس و کالا چشمشو گرفته، پس پولشو میده و کالا را میخرد و میستاند!
«العرب تقول لكل من تَرك شيئاً و تمسَّكَ بغيره قد اشْتراهُ»
«اِشْتَرَوُا: بدلوا»: مبادله و معاوضه کردن!
«اشترى الشيءَ: أي اختاره»
+ «خودباختگان! وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ!»
+ «هدایت»
+ «بدل»
+ «شأن اهل نور، نور است! شأن اهل حسادت، نار است! لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيهِ!»
داستان تکراری یوسففروشی اهل حسادت! «وَ شَرَوْهُ»
مشتریان دروغین یوسف!
خریداران دروغین یوسف که پس از دیدن و شنیدن نور، او را به بهایی اندک میفروشند!
یوسف رو بعد از اینکه خریدی، دیگه نباید بفروشی! به هیچ قیمتی!
اما حسود، چون تمناهاشو از یوسف بیشتر دوست داره، این معاملۀ کالا به کالا رو انجام میده!
یوسف رو میده و تمناشو میگیره!
شری: یعنی داد و ستد!
یوسف را داد و تمنایش را ستاند!
«مشتریان نور و نار! معاملهگران یوسف! تمنای حسد یا رضای نور؟!»
(اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى / مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ)
حالا بهتر میفهمیم که چرا خداوند از واژۀ «اشترى» برای توصیف کارهای حسدورزان استفاده کرده است؛ آنها چیزی را با چیزی دیگر تعویض کردهاند.
نور را دیدند، ولی با تاریکیِ تمنّای نفسانی معامله کردند.
یوسف را دیدند، ولی با او بهمثابۀ کالاهای بیارزش دنیایی رفتار کردند.
این همان معاملهای است که خدا در قرآن آن را چنین توصیف میکند:
«أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى»
«آنان کسانیاند که گمراهی را در برابر هدایت خریدند.»
اما در نقطۀ مقابل، اهل نور کسانیاند که خودشان را در راه رضای الهی معامله میکنند:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»
«و از مردم کسانیاند که جان خود را برای طلب رضای خدا میفروشند.»
«شری» در معنای مذموم: خریداران حسد و تمنای نفس
آیه:
«اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى»
آنان گمراهی را به بهای هدایت خریدند.
این معامله، همان جابهجایی نور هدایت با تاریکی تمنای نفس است.
یعنی انسان کالایی را میبیند که درخشش آن (مثل برق هوس) قلب او را پر میکند و با پرداخت قیمت، نور را میفروشد و گمراهی را میخرد.
«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ»
و او را (یوسف را) به بهایی اندک، چند درهم، فروختند.
اینجا قلب برادران یوسف، دچار معاملهای تاریک شد؛
نور یوسف را در برابر تمنای حسد و راحتشدن از نگاه نافذ حقیقت، با بهایی اندک فروختند.
👈در واقع، یوسف کمارزش نبود، بلکه خریدار کور بود و دلفروخته تمنّا!👉
👈در واقع، خریدار (شخص حسود)، مشتری نور نبود، مشتری نار بود!👉
امام علی (ع):
«إِيَّاكَ وَ الِاتِّكَالَ عَلَى الْمُنَى، فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْكَى»
از تکیه بر آرزوها بپرهیز، که آنها کالای بیخردان است.
«منى» تمنای خامی است که دل را از نور خالی کرده و حسرت و توهّم را جایگزین آن میکند.
پس هر کس تمنّا را به جای نور خرید، در معاملهای بازنده است؛
چون چیزی را گرفت که کالای شیطان بود.
…
«شری» در معنای ممدوح: معاملهگران نور و رضایت الهی
آیه:
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا مَا عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ…»
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»
خداوند جانها و اموال مؤمنان را در برابر بهشت خریده است.
در این معامله، خریدار، خداست؛ کالا، جان مؤمن؛ و پاداش، نور قرب الهی و رضوان.
در اینجا «شری» نشاندهندۀ عشق به نور و ولایت است، و اوج ایمان.
آیه:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»
از مردم کسانی هستند که جان خود را برای رضای خدا معامله میکنند.
این آیه به حضرت علی (ع) در لیلة المبیت اشاره دارد، که جان خویش را برای حفظ پیامبر گذاشت.
این «شری» حقیقی است؛ معاملهای پر از نور، صداقت و ولایت.
امام سجاد علیهالسلام:
«وَ النَّفْسُ تَاجِرَةٌ، وَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ رَأْسُ الْمَالِ، وَ الْمَكْسَبُ الْجَنَّةُ، وَ الْخُسْرَانُ النَّارُ»
«نفس، تاجر است. شب و روز سرمایهاش. سود، بهشت. و زیان، آتش است.»
👈هر معاملهگر، باید ببیند کدام کالا دلش را گرفته؛ نور؟ یا نار؟👉
اگر قلبش را نور ولایت پر کرده، قطعاً بهشت در انتظار اوست؛
و اگر برق تمنّای شیطانی، آنگاه سرمایهاش را در بازار حسد سوزانده است.
«شری» یک معامله قلبی است: یا با نور، یا با تمنای هلاککننده!
مشتری حقیقی کسی است که پس از دیدن کالای الهی (نور ولایت)، دلش پر میشود و دیگر به هیچ قیمتی آن را نمیفروشد.
اما حسود، حتی اگر یوسف را ببیند، با تمنّای خودش عوض میکند!
میخواهیم بگوییم:
در معنای ممدوح، این نور یوسف است که چشم و دل را پُر و سیر میکند؛
و در معنای مذموم، این تمناها هستند که چشم و دل را پُر میکنند.
این جمله کلید فهم تقابل “شری نور” و “شری تمنا” است؛
تقابل “نور الولایة” و “ظلمات الحسد و الهوی”.
👈دل آدمی ظرف است، یا با نور پر میشود یا با تمنای تاریک.👉
…
«شری» در معنای ممدوح…
در لغت آمده:
«أشرى حوضَه: ملأه»، یعنی حوض را پُر کرد.
و نیز: «أشرى جفانه، إذا ملأَها للضِّيفان»، یعنی ظرفهای مهمانی را پُر کرد.
این کاربردها نشان میدهد که واژه «شری» ریشه در سیر شدن، پر شدن، اشباع و رضایت درونی دارد. در معنای ممدوح، قلب مؤمن با نور ولایت، همچون ظرف مهمانی، از زیبایی و علم و هدایت پر میشود. و این پر شدن از نور، همان معنای شریف و روحانی «شری» است.
واژهشناسی مفهومی:
مفهوم: تحصیل چیزی و گرفتن آن در جریان ارادۀ قلب.
این یعنی قلب چیزی را میطلبد، شیفتۀ آن میشود، و آن را میگیرد.
«شری» یعنی انتخاب آگاهانه و قلبی؛ یعنی خریدن با عشق.
در معنای ممدوح:
یوسف علیهالسلام را با دل انتخاب میکنی،
و نور ولایت را با قلبت میخری.
قیمتش؟ تسلیم، محبت، و ترک هوی.
…
تقابل نور و حسد
میخواهیم بگوییم: اینکه با نور، قلبت را پُر میکنی، یا با حسد!
این نقطه، قلبِ تفکیک دو معنای «شری» است.
«شری» یک داد و ستد قلبی است:
در ممدوح: با نور،
در مذموم: با تمنای حسادتآلود.
…
داد و ستد قلبی
در داد و ستد، چیزی میدهی و چیزی میگیری؛ و با آنچه میگیری، قلبت را پُر میکنی!
این اشاره دارد به آیه:
«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ»
برادران یوسف، نور را به بهایی اندک فروختند. چون تمنای دنیاییشان قلبشان را پُر کرده بود.
…
برق تمنّا و قلب حسود
در معنای مذموم، اینجوری میشه که تمنا، یک برقی میزنه و تمام قلب حسود رو پُر میکنه!
همین برق تمنّا، همان برق در آیه: «فِيهِ … بَرْقٌ»
«كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ…»
تمنا، برق میزند، اما روشنی نیست. فقط فریب است، بدون پایداری.
…
معامله: یوسف یا تمنا؟
در معامله، یوسف را میدهی، و تمنّایی که قلبت را گرفته، میگیری!
این فاجعه در قرآن چنین آمده:
«اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى»
گمراهی را به جای هدایت خریدند!
…
کاربردهای واژه «شری»
شَری البرق: برق، چهرۀ ابر را پُر کرد.
تَشَرَّى: پراکنده شد.
شَرِی الجلد: تمام پوست کهیر زد.
الشَّرْيان: رگ، که خون را به همه بدن پخش میکند.
همه این معانی، یک تصویر زنده ایجاد میکنند:
چیزی (نور یا هوس) قلب را چنان پر میکند که اثرش به تمام وجود سرایت میکند!
مشتری یعنی کی؟
مشتری یعنی کسی که چشم و دلش از کالا پُر شده؛ آمده است آن را به هر قیمتی بخرد.
«مشتری نور» یعنی کسی که نور یوسف را دیده و دیگر هیچ چیز جای آن را نمیگیرد.
روایت واژگانی:
«العرب تقول لكل من ترك شيئاً و تمسّك بغيره قد اشْتراهُ»
هر کسی که چیزی را رها میکند و به چیز دیگری میچسبد، گفته میشود: “او آن را خریده است!”
پس هر بار که یوسف را رها میکنی و هوی را برمیداری، آن را خریدهای!
…
یوسففروشی یعنی چی؟
داستان تکراری یوسففروشی اهل حسادت: «وَ شَرَوْهُ»
برادران حسود، نماد هر دلی هستند که نور را دیده ولی قیمت نور را نمیپذیرد و به تمنای هوی پناه میبرد.
…
یوسف را داد و تمنایش را ستاند! این یعنی: شری! داد و ستد قلبی!
حالا از خود بپرس:
امروز دلم با نور یوسف پر است یا با برق تمنای حسد؟
در دل من، شریان ولایت جاری است یا شریان هوای نفس؟
در معامله امروز من، چه کسی را فروختم و چه چیزی را گرفتم؟
«شری»؛ پُر شدن قلب با نور یا با حسد؟
«میخواهیم بگوییم در معنای ممدوح، این نور یوسف است که چشم و دل را پُر و سیر میکند؛ و در معنای مذموم، این تمناها هستند که چشم و دل را سیر میکنند.»
این جمله، هستهی تمایز اصلی بین دو گونه مشتری (اهل نور و اهل نار) را نشان میدهد.
در یکی، یوسف (نور ولایت) دل را پُر میکند؛
در دیگری، تمنای حسدآلود (شهوتِ حسد) دل را تسخیر میکند.
«أشرى حوضه: مَلأه»
در واقع اصل ریشه «شری» در عمق خود، از پر شدن یک ظرف (مثل حوض یا جَفنه) با آب یا طعام آغاز میشود. اما کاربرد قلبی و روحی آن این است:
آیا حوض قلب تو را نور پُر میکند یا آتش تمنا و حسد؟
﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ﴾ (بقره/۲۰۷)
کسی که خود را (یعنی قلبش را، حوض وجودش را) با رضایت خدا پُر میکند؛ نه با تمناهای هوای نفس!
…
در معنای ممدوح «شری»: نور یوسف، پرکنندۀ دل است
کسی که «یَشْرِی نَفْسَهُ» برای نور خدا، یعنی دلش را خریدار نوری میکند که از ولیّ خدا (یوسف) به او عرضه شده.
بهترین تجارت، طلب علم نزد اهل آن است!
این علم، همان نور ولایت است که دل را پُر میکند، و تجارت سودمندی است که از آن در قرآن به “تجارة لن تبور” یاد شده.
…
در معنای مذموم «شری»: برقِ تمنا، قلب را میسوزاند.
«در معنای مذموم اینجوری میشه که تمنا یک برقی میزنه و تمام قلب حسود رو پر میکنه!»
و این دقیقاً با واژۀ قرآنی «اشتروا الضلالة بالهدى» منطبق است.
وقتی برق تمنای دنیا و حسد، دل را تسخیر میکند، نتیجهاش میشود:
«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ» (یوسف/۲۰)
یعنی نور یوسف را با تمنای دنیایی معامله کردند، و چه ضرری بزرگتر از این؟
…
مثالهای لغوی: برق و خون و کهیر!
«شَرِيَ الجلد» = کهیر زدن! کهیر حسادت!!!
انگار حسادت، درون انسان را مثل کهیر پر میکند و میسوزاند و از دل بیرون میریزد!
«الشَّرْيان» = شریان، انتقال دهندۀ خون!
پس یا نورِ یوسف در تمام وجود جریان مییابد، یا خونِ تمنای حسد!
…
«یوسف را خریدی؟ دیگر نفروش! به هیچ قیمتی!»
این پیام دقیقاً همان است که امام علی علیهالسلام دربارۀ ایمان و نور فرمودند:
إِنَّ هَذَا الْقَلْبَ وِعَاءٌ فَاخْتَارُوا لَهُ خَيْرَ مَا تُحْفَظُونَ فِيهِ
این قلب، ظرفی است؛ پس بهترین چیزی را در آن بریزید.
…
«شری» در معنای ممدوح یکی از هزار واژۀ مترادف یوسف، معلّم، «نور الولایة»،
و در معنای مذموم، یکی از هزار واژۀ مترادف تمنا و «حسد» است.
این جمله، چارچوبی دوگانه برای واژۀ «شری» ارائه میدهد:
در وجه ممدوح، “شری” به معنای خرید قلبی نور ولایت است؛ یعنی ولایتمداری قلبی که با دیدن و شناخت نور معلّم، دل را از آن پر میکند.
در وجه مذموم، “شری” اشاره به خریدن تمنیات نفسانی و پر شدن قلب از حسد، هوی، و تمنای زودگذر است.
در قرآن، این دو وجه با دو آیه نمایان شده:
ممدوح:
﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ﴾
مذموم:
﴿اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى﴾
…
«أشرى حوضه: ملأه»؛ یعنی پر کردن حوض!
و بعد: «أشرى جفانه»، ظرفهای پذیرایی را پر کرد.
کلید اصلی در این تعریف، فعل «ملأه» است: یعنی چیزی را به قدری خواست که آن را پُر کرد.
در قلب انسان نیز چنین است: وقتی کالایی قلب را پر میکند، دیگر در آن جا برای ضد آن باقی نمیماند. یا با نور ولایت پر شده یا با تمنای شیطانی!
…
بعد از دیدن آن کالا، دلش میرود!
در واقع، میل و اشتیاق قلبی، آغازگر جریان «شری» است.
یعنی اول دیدن، بعد محبت، و سپس اقدام به انتخاب و خرید:
«وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» (بقره 284)
…
در داد و ستد هم همین مفهوم است:
چیزی را میدهی و چیزی را میگیری، و با آن چیزی که گرفتی، قلبت را پر میکنی!
این گزاره در تطبیق با آیۀ:
﴿وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ﴾
نمایانگر آن است که در ازای یوسف (نور)، قیمت اندک دنیا پرداخت میشود.
برادران یوسف عملاً دلشان را از تمناهای دیگر پر کرده بودند، نه از نور او.
…
«در معنای مذموم، این تمناست که مثل برق، قلب را پر میکند.»
اینجا مفهوم دقیق برق حسد در روایتها و آیات:
برق تمنا: مثل جرقۀ شهوت، حسد یا عجبی که ناگهان همه قلب را میگیرد.
در روایت آمده:
“إِنَّ لِلشَّيْطَانِ لَمَّةً، وَ لِلْمَلَكِ لَمَّةً”.
یکی برق شیطان و دیگری نور فرشته است.
…
«شَرِيَ الجلد: پوست کهیر زد!» → یعنی چیزی در بدن پخش شد و همهجا را گرفت.
در اینجا شری در معنی پراکندگی هم به کار میرود.
همانطور که خون در بدن جریان مییابد، یا حسد در قلب پخش میشود:
…
«الشَّارِي: دنبالۀ کشیدۀ برق»
تعبیر استعاری بسیار عمیقی دارد:
برق تمنا، ادامه پیدا میکند و همچنان بر دل اثر میگذارد.
مگر آنکه نور ولایت جای آن را بگیرد.
…
«اشترى الشيءَ: اختاره»؛ یعنی انتخاب کرد، ترجیح داد، گزینش کرد.
در معنای دقیق، معامله یعنی ترک یک چیز برای گرفتن چیز دیگر.
در انتخاب نور یا حسد، همین مبادله رخ میدهد.
…
واژۀ «شری» نشاندهندۀ یک نقطۀ عطف قلبی است:
قلب یا با نور پر میشود، یا با تمنای حسودانه و دنیوی.
این دو آیۀ شریف، دو قطبِ متقابل واژۀ «شری» را بهروشنی ترسیم میکنند:
یکی خریدار هدایت است و دیگری فروشندۀ آن!
یکی قلب را با نور ولایت پر میکند،
دیگری آن را به تمنای نار میفروشد!
﴿أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى﴾
«اینان کسانیاند که گمراهی را به بهای هدایت خریدند» (بقره، 16)
در این تعبیر:
«اشتروا» یعنی معامله کردند، ولی بر خلاف مسیر خیر.
«الضلالة» (گمراهی) را گرفتند، یعنی دلشان از آن پر شد.
«بالهدى» را دادند، یعنی هدایت قبلاً در اختیارشان بوده!
پس این گروه، نور را دیدند و فهمیدند، ولی آن را با برق تمناهای دیگر عوض کردند.
این آیۀ شریف، دقیقاً تطابق دارد با رفتار برادران یوسف (ع):
یوسف که نور هدایت و بضاعۀ نورانی بود، در نزدشان بود، ولی «وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ»؛ او را به بهای اندک فروختند و در مقابل تمنای حسادت را خریدند.
تأمل لطیف:
در واقع آنها یوسف را از دست دادند و دلشان را از تمنای دیگری پُر کردند؛
این همان «اشتروا الضلالة بالهدى» است!
…
﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ﴾
«بیتردید خداوند از مؤمنان جانها و مالهایشان را خریده، که بهشت از آنِ آنهاست»
در این آیه:
«اشترى الله» یعنی خدا خریدار شده! چه چیزی را؟ «أنفسهم و أموالهم»
در ازای چه؟ «بأنّ لهم الجنة» یعنی در ازای وعدهای قلبی از نوع نور، که با ولایت اهلبیت روشن میشود.
در اینجا «شری» به معنای ممدوح است.
قلب مؤمن، با نور رضای الهی پر میشود و حاضر میشود در ازای آن، همۀ تمنیات خود را بدهد؛ یعنی:
«مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»
…
یا قلبت را با نور یوسف پر میکنی، و میفروشی خودت را به خدا، یا آن نور را به تمنای حسد میفروشی و قلبت را با «بِضاعَةٍ مُزْجاةٍ» پر میکنی!
در فرهنگ قرآن، «شری» یعنی قلبت را با آنچه دوست داری پر کنی؛ حال، یا با نور، یا با تمنای نار!
این تمنا، تمام قلب حسود رو پر میکنه!
حسود این تمنا رو مثل بت میپرسته و ارزشی برای یوسف قائل نیست!
خریداران بهشت! خریداران جهنّم!
بهشت یا جهنم؟! انتخاب با شماست!
هر روز، قلب ما بر سر دو راهی ایستاده:
یا به سمت نوری که دل را آرام میکند، یا به سمت تمنایی که دل را میسوزاند…
خریداران بهشت، فروشندگان تمنا هستند!
کسانی که حاضرند برای رضای خدا، از تمنای خود بگذرند.
کسانی که حاضرند یوسف نورانی را حفظ کنند، حتی اگر به قیمت خشم اهل حسادت تمام شود.
خریداران جهنم، فروشندگان نور هستند!
آنها که یوسف را به بهای اندک فروختند!
آنها که نور را با تاریکی معاوضه کردند؛ «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى!»
نورت را چند میفروشی؟!
این یک سؤال کلیدی است:
نورت چند میارزد؟
آیا دلداده به آن هستی، یا منتظری کسی بیاید و قیمت خوبی پیشنهاد کند؟!
«يَشْرِي نَفْسَهُ»؛ یعنی میفروشد یا میخرد؟
بله، هر دو معنا در این واژه هست!
اگر خودت را به نور بفروشی، در حقیقت، بهشت را خریدهای!
و اگر نور را بفروشی، در حقیقت، خودت را با جهنم معامله کردهای!
قلبِ گرانقیمت!
خدا مشتری خاص این قلبهای نورانیست.
دلهایی که هرگز فروخته نمیشوند.
خدا برای این دلها قیمتی عالی میپردازد: “بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ”
جوری راضیت میکنه…
که دیگر هیچ تمنا و برق زودگذر دنیایی، دلت را نمیلرزاند!
و از نور، به هیچ قیمتی نمیگذری…
راضیة مرضیة!
این همان دل است که به رضای خدا راضیست،
و در نتیجه، مرضیّ خدا هم هست.
شرط معامله با خدا چیست؟
حسود نباشی!
لجوج نباشی!
تن به تقدیر بدهی، حتی اگر سخت بود…
👈نور را بیشتر از تمنای خودت دوست داشته باشی!👉
“إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ”
خدا خریدار این قلبهاست، و بهشت، بهای این معامله است.
“وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ”
و بعضیها، خودشان را در مسیر رضای خدا خرج میکنند…
انتخاب با توست!
میخواهی مشتری بهشت باشی، یا خریدار تمنای جهنمی؟
نور را نگه میداری؟ یا میفروشیاش به یک برق گذرا؟
این همان رازِ واژۀ «شری» است… داد و ستد قلب!
خریداران بهشت! خریداران جهنّم!
بهشت یا جهنّم؟! انتخاب با شماست!
خریداران بهشت؛ فروشندۀ جهنم هستند!
خریداران بهشت، فروشندۀ تمناها هستند!
خریداران جهنم، فروشندۀ بهشت هستند!
خریداران جهنم، فروشندۀ نور هستند!
نورتو چند میفروشی؟! يَشْرِي نَفْسَهُ!
اگر نورتو از تمنا بیشتر دوست داشته باشی، هرگز نمیفروشیاش!
+ «قلبِ گرانقیمت!»
خدا، خودش خریدارِ پروپاقرص قلبهای نورانی است!
پول خوبی هم واسشون میده!
جوری راضیت میکنه که سراغ غیر او برای فروش قلب نورانی خودت نری!
+ «راضیة مرضیة»
شرطش اینه که حسود و لجوج و پیجوی تمناهای خودت نباشی و راضی به تقدیرات او باشی.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»
امام علی عليه السّلام:
أَ لاَ حُرٌّ كَرِيمٌ يَدَعُ هَذِهِ اَللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا
إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ اَلْجَنَّةُ فَلاَ تَبِيعُوهَا إِلاَّ بِهَا.
«آيا آزاد مرد بزرگوارى نيست كه اين ريزههاى غذايى را كه لاى دندانها باقيمانده است [متاع دنيا] به اهلش واگذارد،
زيرا براى وجود شما بهايى جز بهشت نيست،
پس آنها را جز در برابر بهشت به چيز ديگرى نفروشيد.»
آیا آزادمردی نیست؟!
«أَ لاَ حُرٌّ كَرِيمٌ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟»
آیا در میان شما، آزادهای نیست؟! کسی که عزت نفس دارد؟
کسی که حاضر نیست قلبش را با ریزهخوردههای سفرۀ دنیا پر کند؟
با «لُماظة»… یعنی همان تهماندۀ دنیا! همان برقِ زودگذر تمنّا! همان حسدی که در دل جا خوش کرده!
…
قیمت قلبت را بدان!
«إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلاَّ اَلْجَنَّةُ»
ای انسان! خودت را مفت نفروش!
نفس تو فقط یک خریدار دارد: خدا!
و او فقط با بهشت، بهای تو را میپردازد…
اگر بپذیری به کمتر از بهشت راضی شوی، یعنی داری خودت را میفروشی، ولی نه به خدا، بلکه به شیطان…
و این دقیقاً همانجاست که واژۀ «شری» در معنای مذمومش آشکار میشود!
…
فروش قلب با بهای تمنّا!
«فَلاَ تَبِيعُوهَا إِلاَّ بِهَا»
نَفْسِ تو، اگر به تمنّا فروخته شود، اگر با لُماظهها پر شود، دیگر قابل معامله با خدا نیست!
تو یا خریدار نور یوسف هستی…
یا فروشندۀ یوسف، و خریدار تمنّا!
…
تطبیق لطیف با سوره یوسف:
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ…
یوسف نور بود،
ولی چون در دلشان، تمنّا پر بود،
او را با دراهمی اندک فروختند…
…
این هشدار امام علی علیه السلام بسیار ارزنده و زیباست:
آزادمرد کسیست که اجازه نمیدهد، برقِ زودگذر یک تمنّا، قلبش را از یوسف بگیرد!
اجازه نمیدهد «قیمت نفس» را به بهایی غیر از بهشت معاوضه کنند!
امام علی علیه السلام:
دوائــــک فـیــک و لا تـبـصـــر
و دائــک منــک و مــا تــشــعــر
دوای تو در خود تو است و تو آن را نمیبینی
و درد تو از خود تو است و تو شعور شناخت آن را نداری
ا تـــزعـــم انــک جــرم صـغیـر
و فـیـــک انـطــوی الـعالـم الاکـبـر
تصور می کنی موجود کوچک و ناچیزی هستی
درحالی که عالم اکبر در درون تو نهفته است.
و انت الکتاب المبین الذی
باحرفه یظهر المضمر
و تو آن کتاب روشن و روشنگری
که با خواندن حروف آن نکات پنهان آشکار می شود.
فلا حاجت لک فی خارج
یخبر عنک بما یسطر
پس تو نیاز به خارج از خود نداری
زیرا درون نگری از آنچه در وجود تو نوشته شده است خبر می دهد.
«درونِ تو»، بستر تجلّی نور یا آتش حسد است!
امام علی علیهالسلام میفرماید:
دوای تو در خود توست… و تو آن را نمیبینی!
درد تو از خود توست… و تو شعور شناختش را نداری!
یعنی اگر قلبت پر از تمنّاست،
اگر حسد بر نور یوسف غالب شده،
اگر دوست داری بجای شنیدن آیات نور،
با برق دروغین دنیا سیراب شوی،
بدان که این درد، از درون توست…
و درمانش نیز همانجاست!
…
«تَشْتَری بِهِ نَفْسَک!» یا «تَشْرِی بِهِ نُورَک»؟
وقتی خودت را معامله میکنی،
باید ببینی داری خودت را با چی معاوضه میکنی:
با نور یوسف؟
یا با تمنّای کهیر حسد؟!
اگر نور را خریدی،
قلبت را پر کردهای از دواء.
و اگر تمنّا را خریدی،
قلبت را پر کردهای از داء!
…
قلب تو، عالم اکبر است… بازار نور یا بازار نار؟
أَتَزْعَمُ أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ، وَفِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُ؟!
ای انسان!
تصور نکن تو موجود کوچکی هستی!
در قلب تو بازار عشق هست، بازار شری، بازار داد و ستد…
این تویی که تصمیم میگیری:
نور بفروشی یا بخری؟
حسد خرج کنی یا ولایت کسب کنی؟
و قلبت را با چه چیزی پر کنی…
…
قلب تو، کتاب مبین است…
وَ أَنْتَ الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي، بِأَحْرُفِهِ يُظْهَرُ الْمُضْمَرُ
قلب تو مثل یک کتاب گشوده است…
نور یوسف اگر در آن تابید،
حروف قلبت، آیاتِ هدایت میشود…
اما اگر تمنّا و حسد در آن نشست،
کلمات قلبت، وحیِ شیطان میشود!
…
نیاز به خارج نداری، خودت را بشناس!
فَلاَ حَاجَةَ لَكَ فِي خَارِجٍ، يُخْبِرُ عَنْكَ بِمَا يُسْطَرُ
تو نیازی به بازار بیرون نداری!
تو خودت هم خریدار نوری… هم فروشنده تمنا!
«شری» همین است:
یا قلبت را با نور پر میکنی…
یا با تمنّا، حسد، برق دنیا…
و اینهمه، از درون تو سرچشمه میگیرد…
از حروفی که در وجودت نوشته شده…
«أَ لاَ حُرٌّ كَرِيمٌ يَدَعُ هَذِهِ اَللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا…»
مفهوم “اللُّمَاظَة”:
“لُماظه” در لغت به ذراتی از غذا گفته میشود که در دهان یا میان دندان باقی مانده و دیگر ارزش غذایی ندارد، بلکه دورریختنی است.
امام علی علیه السلام با این استعاره دقیق، دنیا و تمناهای آن را به چیزی بیارزش و تهماندهای تشبیه میکند که اهل آن (دنیاطلبان) آن را لیس میزنند و گرامی میدارند، در حالی که آزادگان، خود را از چسبیدن به این تهماندهها پاک میدارند.
…
حضرت علی علیهالسلام با این تعبیر میفرماید: ارزش نفس تو «بهشت» است، نه کمتر.
پس اگر به تمنّاهای زودگذر و برقمانند دنیا (که در متن شری گفتیم: شری البرق…) دل ببندی، در حقیقت خودت را مفت فروختهای!
اینجا دقیقاً همان نقطۀ اتصال با معنای مذموم واژۀ «شری» است:
«اشتروا الضلالة بالهدى» یعنی دل به برق تمنا سپردند و نور هدایت را فروختند!
در مقابل، ممدوحین، نفس خود را به بهای بهشت میفروشند، نه به بهای رسیدن به تمناها!
و آن بها، فقط و فقط رضایت الهی و مقام بهشتی است:
«مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» (بقره/۲۰۷)
…
«دواؤک فیک… و فیك انطوى العالم الأكبر…»
تأویل نورانی در نسبت با واژه «شری»:
در معنای ممدوح واژۀ شری، گفتیم:
نور یوسف، قلب و چشم انسان را پر میکند و او را «مشتری» یوسف میسازد.
در این حکمت، حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
دوای تو در خود توست! و در تو عالم اکبر نهفته است!
یعنی این میل حقیقی برای خرید نور، میل به حقیقت درون توست!
نور در درون تو هست، و تو باید خریدار درونت باشی، نه دنیای بیرون.
«و انت الکتاب المبین»…
یعنی حقیقت انسان همان کتاب روشنی است که با نور خوانده میشود، نه با ظلمات هوای نفس.
وَ فِیك انطوی العالم الاکبر:
وقتی میگوییم “شری” یعنی مبادله:
پس این تویی که باید نور را بجای تمنا انتخاب کنی.
تو کالای با ارزشی هستی که اگر این خودِ نورانیات را نفروشی، خدا خریدار تو خواهد شد.
و این معنا در کلام حضرت علی ع تجلی میکند:
«و دوای تو در درون توست… و عالمی بزرگ در تو نهفته است… پس با نور، قلبت را پُر کن نه با برق تمنّا!»
«وَ مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ»
«و از میان مردم کسانی هستند که جان خود را میفروشند به امید رضایت خداوند؛ و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.»
در این آیه، واژۀ «يشری» به معنای خرید و فروش جان به قصد کسب رضایت الهی است.
این همان ممدوح واژۀ «شری» است که جان و دل با نور الهی پر میشود.
این فروش جان، یعنی دل دادن به چیزی که ارزشمند است: رضایت خدا و هدایت نورانی.
«وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ»
و آنها را به بهاى ناچيزى فروختند و چه بد متاعى خريدند.
اینجا، داستان تکراری خریداران دروغین یوسف و نور الهی معرفی میشوند.
آنها نور را رها کردند و به تمناهای زودگذر دل بستند، آنهم به قیمتی ارزان، ولی زیانبار.
«تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثيرَة»
اهل حسادت، متاع ناپايدار زندگى دنيا را طلب میكنند، در حالیکه غنيمتهاى فراوان فقط نزد خداست.
یعنی آنها زندگی دنیوی را میطلبند، ولی خدا آخرت را میخواهد.
تمناها، دنیاخواهی و حسد، یعنی انتخاب ظواهر و برق زودگذر به جای نور حقیقت.
…
قلب مومن، مخزن نور خداست و قلب کافر، مخزن حسد و تکلمات شیطان.
اینجا همان مفهوم «شری» به صورت تجلی نور و یا تجلی حسد مطرح میشود.
دل مومن به نور ولایت و رضایت خدا پر میشود و در نتیجه نور به صورت «بضاعة» با ارزش است که میخرد و میفروشد؛ اما دل حسود پر از تمنای باطل و برق زودگذر است که به جای نور، جهل و حسد را معامله میکند.
وقتی نفس خود را به نور میفروشی، این همان نور ولایت است که در درون تو جاری میشود.
معاملهای که به تو حیات و آرامش واقعی میدهد.
…
واژۀ «شری» به معنای داد و ستد، معامله، خرید و فروش، نمادی از دو مسیر زندگی است:
۱. خرید نور، پرکردن دل با نور الهی و ولایت (ممدوح)
۲. خرید تمناها و حسد، پرکردن دل با برق زودگذر دنیا (مذموم)
آیات و روایات، ما را به انتخاب عاقلانه دعوت میکنند تا جان و دل خود را به بها و قیمت واقعی بفروشیم: رضایت خدا و بهشت، و نه به دنبال تمنّاهای فریبنده و دلبندهای دنیا.
قلب انسان محل این معامله است و چراغ راه اوست.
نوری که دل را پر کند، دل را آرام و پرثمر میکند، و برق تمنّا و حسد، آن را به آشوب میکشاند.
«رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَ فِي الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ»
«پروردگارا! به ما در دنیا خوبی و در آخرت خوبی عطا فرما و از عذاب آتش نگهدار.»
در این دعا، «حسنه» به معنای خیر و نیکی است که دل را پر میکند و رضایت الهی را به همراه دارد؛ نوعی «شری» ممدوح که خرید جان را همراه دارد و دل را روشن میکند.
…
«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»
«و اینکه انسان جز آنچه تلاش کند، نصیب ندارد.»
این آیه تأکید بر تلاش برای کسب «نور» و حق است، که بازتابی از مفهوم «شری» به معنای طلب و خرید حق و نور الهی است.
…
کسی که نفس خود را از عیب حسد پرهیز دهد، نفس با ارزش نورانیاش را خریده است.»
یعنی کسی که نفس خود را از هوی و هوس دور نگه دارد و به نور هدایت پرورش دهد، جان خود را به بهای بهترین خرید یعنی رضایت خدا فروخته است.
از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله:
«أَفْضَلُ النَّاسِ أَنْفَعُهُمْ لِلنَّاسِ.»
«بهترین مردم، سودمندترین آنها برای مردم است.»
سودمندی و عمل صالح که محصول نور ولایت و معاملۀ جان به خداست، خود حاصل معامله صحیح و پرکردن دل با نور است.
…
«مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»
«از شر وسوسهگر پنهان (شیطان) که در دلهای مردم وسوسه میکند، چه از جن و چه از انسان.»
اینجا همان برق وسوسه و تمنای باطل است که دل را پر میکند و پراکندگی و آشوب به بار میآورد، نمونهای از «شری» مذموم است.
…
«الَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِن جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»
«کسی که آنها را از گرسنگی رهانید و از ترس ایمن ساخت.»
این نشان میدهد که «پرکردن دل» به نور و امنیت الهی است، نه به تمنای باطل و حسد.
…
تضاد «شری» در دو مسیر:
یکی مسیر نور، پر کردن دل با محبت و رضایت الهی که منجر به آرامش و رشد معنوی میشود (ممدوح).
مسیر دوم، «شری» به معنای تمنا و حسد که دل را پریشان و آشفته میکند و در نهایت انسان را به ورطه گمراهی و خسارت میکشاند (مذموم).
واژهشناسی دقیق و تعابیر قرآنی و روایی به درک بهتر مفهوم کمک میکند، مثلاً معامله جان برای رضای خدا، یا فروختن نور برای تمنای دنیوی.
تأکید بر انتخاب آگاهانه و توجه به بهای معامله جان و دل، که نه فقط در عالم مادی بلکه در ساحت معنوی نیز جریان دارد.
بهای قلب نورانی، بهشت است! ارزان نفروش!
قلبی که مکانیسم نورانیاش فعال شده و اوامر الهی خودشو میفهمه و بهشون عمل میکنه و ایجاد امنیت و آرامش برای خودش و دیگران مینماید،
این قلب خیلی مفید و ارزشمنده و خیلی گرانقیمت هست.
حواسِت باشه ارزون نفروشیاش!
حسود با تمناهاش و شیطان با تلاشش، این قلب رو میخوان، قلبِ دورانداختنی و قلب فرسودهاش کنند!
بهای قلب نورانی، بهشت است! ارزان نفروش!
قلبی که مکانیسم نورانیاش فعال شده و اوامر الهی را میفهمد و به آن عمل میکند، نه تنها برای خود بلکه برای دیگران نیز امنیت و آرامش میآفریند.
این قلب، سرمایهای بسیار ارزشمند و گرانقیمت است که نباید به آسانی از دست برود.
باید مراقب باشی که آن را به قیمت ناچیز نفروشی و در دام وسوسههای حسود و شیطان نیفتی.
زیرا حسود با تمناهای زودگذر و شیطان با تلاشهای فریبندهاش میخواهند این قلب نورانی را به قلبی دورانداختنی و فرسوده تبدیل کنند؛ قلبی که دیگر نور و حیاتی در آن نباشد.
پس همواره بهای واقعی قلبت را بشناس و آن را تنها به بهشت معامله کن، نه به آرزوهای پوشالی دنیا.
@@@
[سورة يوسف (۱۲): الآيات ۱۹ الى ۲۰]
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (۲۰)
و او را به بهاى ناچيزى -چند درهم- فروختند و در آن بىرغبت بودند.
این کالای نفیس رو، جز با خدا، با هیچکسِ دیگری معامله نکن!
تقدیر رو، به هیچ قیمتی با تمنا عوض نکن!
«وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ»
«اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى»
«اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى»
«اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ»
«وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا»
«وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا»
«فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ … بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا»
اگه تمنا رو با تقدیر عوض کنی، خدا ضرر نمیکنه!
بلکه این تو هستی که خیلی ضرر میکنی!
[سورة آلعمران (۳): الآيات ۱۷۶ الى ۱۷۷]
وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ
إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً
يُرِيدُ اللَّهُ أَلاَّ يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ
وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ (۱۷۶)
و كسانى كه در كفر مىكوشند، تو را اندوهگين نسازند؛
كه آنان هرگز به خدا هيچ زيانى نمىرسانند.
خداوند مىخواهد در آخرت براى آنان بهرهاى قرار ندهد،
و براى ايشان عذابى بزرگ است.
إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً
وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ (۱۷۷)
در حقيقت، كسانى كه كفر را به [بهاى] ايمان خريدند، هرگز به خداوند هيچ زيانى نخواهند رسانيد، و براى آنان عذابى دردناك است.
بررسی واژۀ شری:
«أشرى حوضه: ملأه»
«أشراء الحرم: نواحيه»
اون نوری که از اون یاقوت بهشتی ساطع شد و محدوده حرم رو روشن کرد.
«الشريانات: عروق رقاق في جسد الإنسان»
به شریان میگن شریان چون تا اعماق بافتها رسوخ پیدا میکنه و این مفهوم در این واژه مهم است.
برداشت کتاب لغت التحقیق از این واژه شری:
«تحصيل شيء و أخذه في جريان أمره»
در معنای ممدوح برای اهل نور و در معنای مذموم برای اهل حسد!
+ «حسد»
+ «قصه لیلة المبیت»
عبارت معامله و مبادله کالا به کالا خیلی زیباست.
«کالای نورانی – کالای ظلمانی»
این مطلب در دو گروه اهل یقین و اهل شک خیلی زیبا قابل بیان است،
به این معنی که در مورد اهل یقین:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ»
+ «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»
انگاری خدا میگه این گناه نکردنتو [عدم استعمال حسد] ازت میخرم چون کالای با ارزشی است.
انگاری عمل صالح همون کالای با ارزش و با بِرَند است که نزد عالم بالا خریدار داره.
انگاری نفس مومن کجا و ارزش بهشت آل محمد ع کجا؟!
مومن زرنگه و نفسشو میده تا رضایت اهل بیت ع رو بگیره و این میشه داد و ستد کالا به کالا!
در مورد اهل شک نیز در این آیات قرآن اینجوری اومده که:
«وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ – اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى –
اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ – وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا»
حسود کالای بیارزش گناه در دنیا رو میستاند، و کالای با ارزش حب نورانی آل محمد ع را در مقابل آن میدهد، و این یعنی «یخرجونهم من النور الی الظلمات»، یعنی کالای گرانبهای نور را دادند و کالای بی ارزش نار را ستاندند!
+ «هدایت»
[هدایت – شری «داد و ستد»]:
«فَاسْتَحَبُّوا» + «اشْتَرَوُا»
تا چیزی رو دوست نداشته باشی، پول رو که به جونت وصله رو نمیدی اونو بخری!
«فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى»
+ «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ»
انگاری معارین و لیدرهای سوء دوست داشتند که ضلالت و کوری را خریدند.
«فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى» + «اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى»
«اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى – اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ»
«وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى عَلَى الْهُدى»
[شری – بدل]:
داد و ستد!
+ «بدل – بدّلوا»:
اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى أي بدلوا،
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوارِ
مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ
فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً
چی رو با چی عوض کنیم؟!
+ «أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ»
چی بدیم، چی بستانیم؟! تا مشمول هدایت شویم؟!
و چه توفیق بزرگی!
به ما نور علم داده شده و با کمک این نور علم، قراره تمناها رو بدیم و بهشت رو بجاش بستانیم!
در دل شرایط تقدیرات، باید به این نور عمل کنیم تا نور آرامش عمل صالح تولید بشه،
اما اگه در لحظه حساس و مهمی که باید عامل به این نور ولایت باشیم، پشت به تمنا نکنیم و گناه کنیم، انگاری دادو ستد و ما اینجوری میشه که معالم ربانی رو به هدر میدیم، نور رو میدیم و بجاش فلان گناه رو انجام میدیم! آیا این ارزششو داره؟!
«لا تَفي لَذَّةُ الْمَعْصِيَةِ بِعِقابِ النّارِ»
هر کسی توی این دنیا یه جوری داد و ستد میکنه!
اهل یقین دلشون نمیخواد معالم ربانی رو بدن و گناه کنن!
حتی باید اهل یقین اینجوری باشن که برای رسیدن به فروعات حلال هم اصل حلال رو نفروشند (قصه سلیمان ع و اسبها) یعنی وقتی پی به ارزش اصل حلال بردی، حرامها که جای خود، هیچ فرعی از حلالها هم نمیتونن جای این اصل رو بگیرن، لذا الحمد لله که این اصل حلال یعنی نور ولایت آل محمد ع را به برکت معالم ربانی آموختیم تا در دل شرایط تقدیرات با استعمال اندیشه اصل حلال، دل از هر گناه حرام و فروعات حلالی که صلاح نباشد نیز بکنیم ان شاء الله تعالی.
در معامله کالا به کالا، طرفین در آنِ واحد هم خریدارند و هم فروشنده!
فروشنده کالای خود و خریدار کالای طرف مقابل و بالعکس!
انگاری نمیشه فقط گناه رو بخری و فروشنده کالای با ارزش نور ولایت نباشی!
هر دو رو با هم نمیتونی داشته باشی !
بده بستونه!
کلاه سر خدا نمیشه گذاشت!
ای مشتری گناه!
ای مشتری کالا به کالای گناه!
میدانی برای خرید گناه، چه کالای ارزشمندی را از دست میدهی و چه بدبختی را به جان میخری!
و چه معاوضۀ زیانباری میکنی!
باید یوسف ع را بعنوان کالایی که در ازای گناه کردن است بپردازی!
«و شروه بثمن بخس»
«شری البرق: تتابع لمعانه»
«شری العین بالدمع: تابعت الهملان»
«شری الجلد: خرج علیه الشری فهو شر»
«جلد شریّ: ظهرت علیه علة الشری، بيمارى كهير»
یه چیزی ایجاد حساسیت پوستی میکنه و تمام بدن قرمز میشه بیرون میریزه و کهیر میزنه، به این میگن شری، مثل صاعقه که در ابر پراکنده میشه و دیده میشه.
«استشرت الامراض فی المدینة: انتشرت، تفاقمت، تعاظمت»
«استشری الفساد فی البلاد: عمّ، ازداد، کثر»
«استشراء الداء: انتشاره ، استفحاله»
«شری اللحم او الثوب: بسطه نشره فی الشمس لیجف»
«اینم جالبه: «تسمّى الخوارج شُرَاة:
لأنّهم زعموا أنّهم شروا أنفسهم بالجنّة لأنّهم فارقوا أئمّة الجور»
«إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً»:
کسانی که معامله کالا به کالایشان اینجوریه: کالای کفر را میستانند و کالای ایمان را میدهند.
با یک دست کفر رو می گیره و با دست دیگر ایمان را میده و این بطور همزمان انجام میشه.
«وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ»:
معامله کالا به کالا حسود اینجوریه:
یوسف را «هُ – وَ شَرَوْهُ» دادند و «بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ» را ستاندند!
+ مفهوم بورس «bourse» – «exchange»
آیات همان اوراق بهاداری هستند که اهل یقین مدام در این بورس شرکت می کنند و از این اوراق بهادار خریداری نموده و ذخیره اعمال صالح خود را روزبروز بیشتر و بیشتر می کنند.
+ «رهن»
انگاری میگن: آیات رو از ما [رایگان] بخرید و به بالاترین قیمت دوباره به خود ما بفروشید [به قیمت بهشت جاویدان] و ما خریداریم و در این دادو ستد، ما آل محمد ع هرگز متضرر نمیشویم و شما اهل یقین بالاترین سود را خواهید نمود و اهل شک که در این بورس آیات، شرکت نمیکنند، بیشترین ضرر را خواهند نمود.
در این بورس، هیچوقت ارزش اعمال صالح افت نمیکند.
بازار سرمایه «آیاتی و رسلی» چقدر کساد است و کسی در این بورس شرکت نمیکند.
+ «بئر معطلة»
چجوری سرمایه دنیایی رو تبدیل به سرمایههای اخروی بنماییم ؟! با فرمول زندگی!
اهل یقین چقدر زرنگند! پول بیارزش دنیایی [عاجل] خودشونو با پول با ارزش آخرتی [آجل] معاوضه میکنند «اکسچنج»!
روزبروز ارزش پول معنوی قلب اهل یقین افزایش مییابد.
اهل شک چون پول دنیایی خودشونو با پولهای اُخروی، اکسچینج نمیکنند، روزبروز فقیرتر میشوند و فرصت را از دست می دهند.
وقتی عمل صالح تولید میکنی، انگاری سهام شرکت آل محمد ع رو خریداری کردی [+ «ملک»]،
در نتیجه به کُر وصل شدی و روز به روز توی حسابت پول واریز میشه، که پیامکهاشو توی قلبت دریافت میکنی و در این بانک ملکوتی، برای خودت ذخیره میکنی.
زرنگ باش، ببین در بازار بورس دادوستد دنیا، با پولت سهام کدام طرف رو خریداری میکنی!
نور ولایت آل محمد ع یا حسد اهل حسادت «من دون الله»؟!
[سورة البقرة (۲): آية ۲۰۷]
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ
وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (۲۰۷)
و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مىفروشد،
و خدا نسبت به [اين] بندگان مهربان است.
امام سجاد علیه السلام:
أَوَّلُ مَنْ شَرَی نَفْسَهُ لِلَّهِ عَلِیُّبْنُأَبِیطَالِبِ (علیه السلام)
کَانَ الْمُشْرِکُونَ یَطْلُبُونَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَامَ مِنْ فِرَاشِه.
اوّلین کسی که جان خود را [در راه رضای خدا] فروخت (دست از جان خود شست)، علیّبنابیطالب (علیه السلام) بود.
مشرکین [وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در بستر خود ندیدند] در پی [قتل] رسولخدا (صلی الله علیه و آله) رفتند و علی (علیه السلام) از بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله) برخاست.
داستان لیلة المبیت و همراهی صاحبان نور با اهل حسادت، فرضیه بیگناهی و نور از دست رفته!
امام سجاد علیه السلام فرمود:
«اولین کسی که جان خود را در راه رضای خدا فروخت، علیبنابیطالب علیهالسلام بود.»
این آیه و این روایت، نماد ایثار و جانفشانی برای رضای الهی است.
«شری نفس» به معنای معامله جان و زندگی برای هدفی بالاتر، یعنی رضای خداست؛
معاملهای که به تعبیر قرآن، همراه با مهربانی و لطف خداوند نسبت به این بندگان است.
در لیلة المبیت، هنگامی که اهل حسادت تصمیم به از بین بردن نور الهی داشتند، صاحبان نور، همچون علی علیهالسلام، جان خود را در خطر انداختند تا آن نور حفظ شود.
این حرکت، نقطه تمایز واقعی «خریداران» نور و «مشتریان» تمنا و هوی است.
این حقیقت، ادامه همان مفهوم «شری» است؛ معامله بزرگ زندگی که یا با نور یوسف علیهالسلام پر میشود یا با تمنای هوسآلود دلهای حسود.
انتخاب با ماست که خریدار واقعی نور باشیم یا مشتری دروغین تمنا.
امام هادی علیه السلام:
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) وَ سَیِّدَ الْوَصِیِّین …
أَنْتَ لَمَّا أَبَاتَکَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) وَ أَمَرَکَ أَنْ تَضْجَعَ فِی مَرْقَدِهِ وَاقِیاً لَهُ بِنَفْسِکَ
أَسْرَعْتَ إِلَی إِجَابَتِهِ مُطِیعاً وَ لِنَفْسِکَ عَلَی الْقَتْلِ مُوَطِّناً
فَشَکَرَ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَتَکَ وَ أَبَانَ عَنْ جَمِیلِ فِعْلِکَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِکْرُهُ
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ.
امام هادی (علیه السلام) [امام عسکری (علیه السلام) از پدرش که ایشان در روز غدیر أمیرالمؤمنین را اینگونه زیارت مینمود:]
سلام بر تو ای امیرمؤمنین! و ای سرور اوصیاء! …»
آنگاه که پیامبر (صلی الله علیه و آله) تو را امر فرمود که شب در بسترش دراز بکشی و جانت را برای محافظت از ایشان سپرگردانی، تو خواستهی ایشان را به سرعت اجابت نمودی و خودت را برای کشتهشدن آماده کردی. پس خداوند متعال، با بیان این آیه وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ فرمانبری تو را قدر نهاد و زیبایی کارت را واضح و آشکار نمود.
…
این روایت، تبلور عملی مفهوم «شری» به معنای معامله جان با رضای الهی است.
امیرالمؤمنین علیه السلام با جان خویش معامله کرد؛ آنچنان که حاضر شد جانش را در راه رضای خدا فدا کند و به این ترتیب، ارزش والای «خرید جان» برای رضایت خدا را به همه نشان داد.
این حدیث، نمادی است از آنکه در مسیر نور و ولایت، گاهی باید «خرید جان» صورت گیرد؛
معاملهای که خریدارِ واقعیِ تمنا و هوی نیست، بلکه خریدارِ واقعیِ رضایت و خشنودی خداست.
و این بهترین سرمایهگذاری و معامله در طول حیات و ممات است، که هرگز زیانده نیست و موجب کمال و سعادت ابدی میشود.
امام علی علیه السلام:
أَنَّ الْمُرَادَ بِالْآیَهًِْ الرَّجُلُ یُقْتَلُ عَلَی الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ.
مراد از این آیه هر شخصی است که در راه امر به معروف و نهی از منکر کشته شود.
امام عسکری علیه السلام:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ یَبِیعُهَا ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللهِ فَیَعْمَلُ بِطَاعَهًِْ اللَّهِ وَ یَأْمُرُ النَّاسَ بِهَا وَ یَصْبِرُ عَلَی مَا یَلْحَقُهُ مِنَ الْأَذَی فِیهَا فَیَکُونُ کَمَنْ بَاعَ نَفْسَهُ وَ سَلَّمَهَا بِرِضَی اللَّهِ عِوَضاً مِنْهَا
فَلَا یُبَالِی مَا حَلَّ بِهَا بَعْدَ أَنْ یَحْصُلَ لَهَا رِضَی رَبِّهَا
وَ اللهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ کُلِّهِمْ
أَمَّا الطَّالِبُونَ لِرِضَاهُ فَیُبْلِغُهُمْ أَقْصَی أَمَانِیِّهِمْ وَ یَزِیدُهُمْ عَلَیْهَا مَا لَمْ تَبْلُغْهُ آمَالُهُمْ
وَ أَمَّا الْفَاجِرُونَ فِی دِینِهِ فَیَتَأَنَّاهُ (فَیَتَأَنَّاهُمْ) وَ یَرْفُقُ بِهِمْ وَ یَدْعُوهُمْ إِلَی طَاعَتِهِ
وَ لَا یَمْنَعُ مَنْ عَلِمَ أَنَّهُ سَیَتُوبُ عَنْ ذُنُوبِهِ التَّوْبَهًَْ الْمُوجِبَهًَْ لَهُ عَظِیمَ کَرَامَتِهِ.
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَه، یعنی کسیکه از جان خود برای کسب رضای پروردگار گذشت و مطابق فرامین الهی عمل کرد و مردم را به اطاعت از پروردگار امر نمود و در این راه هر آزار و اذیّتی را تحمّل کرد. او همچون کسی است که جانش را در ازای رضایت پروردگار معامله کرد و جانش را در عوض رضایت او تسلیم او نمود و دیگر برایش مهم نیست که پس از کسب رضایت خداوند چه بلایی بر سر او بیاید؟! و حال آنکه خداوند بر تمام بندگانش مهربان است.
امّا آنان که رضای پروردگار را میطلبند، خداوند ایشان را به بالاترین آرزوهایشان و حتّی به تمام چیزهایی که آرزویش را هم نداشتند، میرساند.
و امّا آنان که در دین الهی مرتکب فسق و فجور میشوند، [خداوند] به ایشان مهلت داده، با آنها مدارا کرده و به اطاعت خود فرامیخواند و هرکه بداند خداوند گناهانش را میبخشد، [از توبهکردن] امتناع نمیکند و توبه بزرگترین کرامتهای خداوند را برای چنین بندهای به ارمغان میآورد.
این روایت بر اهمیت انتخاب درست و معامله جان با رضایت الهی تأکید میکند، و نشان میدهد که حقیقت «شری» و خرید جان، چیزی جز فدا کردن آن در راه خدا و جلب رضایت او نیست.
این معاملهی واقعی، سرمایهای پایدار و نورانی است که هیچگاه از بین نمیرود و همواره ارزشمند باقی میماند.
مشتقات ریشۀ «شری» در آیات قرآن:
أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ (16)
وَ آمِنُوا بِما أَنْزَلْتُ مُصَدِّقاً لِما مَعَكُمْ وَ لا تَكُونُوا أَوَّلَ كافِرٍ بِهِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَ إِيَّايَ فَاتَّقُونِ (41)
فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَكْتُبُونَ الْكِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ (79)
أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ فَلا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْصَرُونَ (86)
بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ (90)
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَيْمانُ وَ لكِنَّ الشَّياطينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (102)
إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (174)
أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ (175)
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (207)
إِنَّ الَّذينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (77)
إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ (177)
وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ (187)
وَ إِنَّ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَمَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ خاشِعينَ لِلَّهِ لا يَشْتَرُونَ بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً أُولئِكَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ إِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ (199)
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ وَ يُريدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبيلَ (44)
فَلْيُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ يُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتيهِ أَجْراً عَظيماً (74)
إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فيها هُدىً وَ نُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ أَسْلَمُوا لِلَّذينَ هادُوا وَ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ وَ كانُوا عَلَيْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ (44)
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ أَوْ آخَرانِ مِنْ غَيْرِكُمْ إِنْ أَنْتُمْ ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَأَصابَتْكُمْ مُصيبَةُ الْمَوْتِ تَحْبِسُونَهُما مِنْ بَعْدِ الصَّلاةِ فَيُقْسِمانِ بِاللَّهِ إِنِ ارْتَبْتُمْ لا نَشْتَري بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمينَ (106)
اشْتَرَوْا بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً فَصَدُّوا عَنْ سَبيلِهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (9)
إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ (111)
وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فيهِ مِنَ الزَّاهِدينَ (20)
وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (21)
وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً إِنَّما عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (95)
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَري لَهْوَ الْحَديثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ يَتَّخِذَها هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ (6)
الجوهري في قوله تعالى: اِشْتَرَوُا اَلضَّلاٰلَةَ ; أَصلُه اشْتَرَيُوا فاسْتُثقِلت الضمة على الياء فحذفت، فاجتمع ساكنان الياء و الواو، فحذفت الياء و حُرِّكت الواو بحركتِها لما اسْتَقبَلها ساكن;
قال ابن بري: الصحيح في تعليله أَن الياء لما تحركت في اشْتَرَيُوا و انفتح ما قبلها قلبت أَلفاً ثم حذِفت لالتقاء الساكنين.
لسان العرب، جلد 14، صفحه 427
مجمع البحرين، جلد 1، صفحه 244
المحکم و المحیط الأعظم، جلد 8، صفحه 100
ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن، جلد 2، صفحه 322
ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن، جلد 2، صفحه 322
ابن الأَعرابي: الشراء، ممدودٌ و يُقْصَر فيقال الشرا، قال: أَهلُ نجدٍ يقصُرونه و أَهل تهامَة يَمُدُّونه.
لسان العرب، جلد 14، صفحه 429
مفردات ألفاظ القرآن، جلد 1، صفحه 453
مفردات ألفاظ القرآن، جلد 1، صفحه 453
در جاهائيكه بمعنى فروختن است كلمۀ مقارن باء مبيع است و آنجا كه بمعنى خريدن باشد، مقرون بباء بمعنى قيمت و ثمن است
قاموس قرآن، جلد 4، صفحه 30
المحکم و المحیط الأعظم، جلد 8، صفحه 100
شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 6، صفحه 3449
شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، جلد 6، صفحه 3449